صبح قزوین ؛استان قزوین که به شهر مینودری شهرت دارد با پیشینه حدودا 2 هزار ساله خود در حوزه فرهنگ و هنر همیشه حرفی برای گفتن داشته است، پیشینهای که پنج مکتب بزرگ هنری را در خود جای داده و از دیرباز مهد پرورش علما و هنرمندان صاحب نام در کشور بوده است.
گستره فرهنگ به واسطه تاثیرگذاری و تاثیرپذیری بر محیط اطراف خود اغلب با چالشهای تهدید برانگیزی همراه بوده که غفلت از آنها زمینه ساز رخ نمایی رسوخ فرهنگی در جامعه میشود.
امروز از یکه تازی این شکاف فرهنگی در استان میتوان به نام تقابل میان سنت و مدرنیته یا همان نفوذ فرهنگ غربی یاد کرد.
قزوین به واسطه نزدیکی به پایتخت از دو زاویه در معرض شکاف فرهنگی قرار گرفته است.
یک سوی این ماجرا تبدیل شدن استان به یک شهرصنعتی در دهه 40 بود که با مهاجرت مردم از روستاها برای یافتن شغل مناسب و همچنین حضور خانوارهایی از استانهای مجاور، به خصوص تهران به عنوان پایتخت ایران و بعضا اقوام خارجی به قزوین آغاز شد و متاسفانه مدیریت مناسبی بر روی این مهاجرتها صورت نگرفت.
در این دوران به صورت زیرپوستی نفوذ فرهنگ غربی، مردم ما را به سمت فاصله گرفتن از سنت اصیل خود سوق داد و جایگزینی چون برتری فرهنگ خارجی را رواج یافت.
زاویه دیگر این تهدید فرهنگی، تبدیل شدن قزوین به یک شهر دانشگاهی با حضور 130 هزار دانشجو از فرهنگها و اقوام مختلف است که سوغات حضورشان در استان تزریق فرهنگهای حاشیهای به سنت اصیل قزوینی بود.
نتیجه چنین حجمی از مهاجرتهای مختلف به استان، حتی اگر تمرکز جمعیت مهاجر در مرکز استان صورت نگیرد، با حاشیه نشینی میتواند فضای فرهنگی استان را تحت تاثیر قرار دهند.
البته هرنوع مهاجرتی معضل فرهنگی ایجاد نمیکند زیرا اکثر اقوام داخلی که وارد استان شدهاند با فرهنگ ایرانی بیگانه نبودهاند و یک تهدید به حساب نمیآیند.
زمانی که فرهنگی متفاوت از فرهنگ اصیل یک کشور وارد آن میشود بر نوع پوشش، مدل رفتار و عملکرد و حتی تصورات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی آن منطقه اثر میگذارند.
شاید این فرهنگهای مدرن از پایه هم نامناسب نباشد اما اگر قرار است مدرنیته وارد منطقهای شود، مردم آن جامعه نباید خود را با این فرهنگ وارداتی مطابقت دهند زیرا جامعه برای پذیرش آن آماده نشده است.
در این شرایط این مدرنیته باید با فرهنگ آن منطقه مطابقت پیدا کند زیرا در غیر این صورت فرهنگ اصیل آن منطقه به شکل نامحسوس به دست فراموشی سپرده میشود.
امروز استان قزوین درگیر یک هجمه بزرگ فرهنگی و به طور واضح تهران زدگی شده است، یعنی حضور مردمی که خود با تقلید از فرهنگ غربی دچار نوعی بیهویتی شدهاند و این فرهنگ مدرنیته را با حضور خود در استان قزوین به آن انتقال دادهاند.
امروز این تضادها نتوانسته با فرهنگ سنتی قزوین ارتباط شایستهای برقرار کند و این شرایط خانوادههای قزوینی را بین فرهنگ سنتی و مدرن دچار سردرگمی کرده است.
یکی از راهکارهای نفوذ فرهنگی دنیای غرب برای استحاله ملتهای مسلمان، یکسان سازی فرهنگها و از بین بردن خرده فرهنگهای اصیل است که سالهاست توسط ایادی آمریکا در قالب شبیخون فرهنگی، هجمه فرهنگی و نفوذ فرهنگی در ایران اجرا میشود.
امروز باید پاسخگوی این سوال باشیم که چه عواملی زمینه پذیرش این نفوذ فرهنگی و اجتماعی را در استان قزوین فراهم کرده است؟
شاید یکی از این زمینهها را باید در نوع تربیت خانوادگی افراد جستجو کرد.
اگر خانوادهها با آگاهی کامل به فرهنگ اصیل خود و کارکردهای آن، زمینه انتقال صحیح آموختههای فرهنگی، دینی و مذهبی را به فرزندان خود فراهم کنند، زمینه تقلید کورکورانه رفع میشود.
امروز خانوادههای قزوینی در استان به واسطه نداشتن ثبات فرهنگی دچار نوعی بحران هویتی شدهاند که درصد زیادی از این تقلید کورکورانه به ناآگاهی خانوادهها و غفلت متولیان فرهنگی مربوط میشود.
در پایان آنچه باید مدنظر قرار بگیرد توجه به این مطلب است که اگر این روند خزنده تقابل بین سنت و مدرنیته جدی گرفته نشود در دهههای بعدی دیگر نباید امیدی به حضور فرهنگ سنتی و اصیل قزوینی در بین مردمان استان خود باشیم، پیشینهای که فقط به سند افتخار قزوین در همایشها و جلسات تودیع و معارفه تبدیل شده است.
"امیری"
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها