۱۸/رمضان/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۰۹ پنجشنبه

صبح قزوین مدیریت این زیارت در دست صاحب کربلاست/ در پیاده روی اربعین کسی احساس غریبی نمی‌کند
کد خبر: ۱۱۵۶۳۶ نویسنده: لیلا امیری تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۹/۹ ساعت: ۲۱:۴۵ ↗ لینک کوتاه

گزارشی از پیاده روی اربعین؛

مدیریت این زیارت در دست صاحب کربلاست/ در پیاده روی اربعین کسی احساس غریبی نمی‌کند

چه زیبا گفته‌اند که عشق حسین (ع) در دلهای شیعیانش حرارتی ایجاد کرده که خاموش نمی شود، باید در پیاده روی اربعین باشی تا به چشم هر نادیدنی را ببینی...

مدیریت این زیارت در دست صاحب کربلاست/ در پیاده روی اربعین کسی احساس غریبی نمی‌کند
به گزارش خبرنگار فرهنگی صبح قزوین ، پیاده روی اربعین حسینی سال‌هاست که جزئی از زندگی محبین امام حسین (ع) شده است.
از هر دین و مذهبی که باشی فرقی نمی‌کند عشق سیدالشهدا کوچک و بزرگ و رنگ و نژاد نمی‌شناسد.
ایام محرم که می‌رسد عشاق حسینی به دنبال پاسپورت و ویزا می‌روند و دعای بعد از نمازشان می‌شود طلب توفیق زیارت آقایشان.
این ایام دوستان و آشنایان که بهم می‌رسند تکه کلامشان می‌شود، پیاده روی اربعین می‌آیی؟!
پیاده روی اربعین سفری از جنس دل است دعوتنامه را باید حضرت ارباب امضاء کند.
سفره کرم حضرت باران به حدی گسترده است که پیش از همراه شدن با کاروانیان دلت را راهی حرم می‌کند.
امسال اولین بار است که همسفر کاروان "حضرت عشق" می‌شوم.
به حدی از زیبایی‌های این سفر شنیده بودم که به طور یقین می‌گویم اگر دعاهای شیعیان حضرت ارباب پشت سرم نبود دعوتنامه‌ای به دست نمی‌رسید.

باید بدانی که بی اذن راهت نمی‌دهند!
شوق سفر را نمی‌توان بازگو کرد..
واگویه ها فراوان است و زبان الکن از بیان آنهاست..
از سویی دلت به حدی کوچک است که نمی‌توانی شوق راهی شدن با پیاده‌گان اربعین را پنهان کنی و از زیبایی دعوت شدنت نگویی و هم نمی‌توانی آه حسرت محبینی که دعوت نامه‌شان برای سال‌های آتی امضا شده است، بشنوی و در مقابلشان به حضورت در این جمع فخر کنی...
در هر حال دلت فراوان می‌گیرد...
پنجره‌های تشنه فراوان است و من حقیرتر از آنکه بتوانم این باران را به تصویر بکشم!
راهی سفری شده‌ام که خودشان ساربان این کاروانند و من فقط نظاره‌گر آن..
سفرم ده روزه است اما چقدر زود در حال طی شدن است و من مات و مبهوت در میان سیل جمعیت روان...
عرب و عجم!
ترک و فارس!
پاکستانی و افغانستانی!
اروپایی و آمریکایی!
حتی سیاهان آفریقا هم خود را به این سیل جمعیت رسانده‌اند...
این تجمع بزرگ را یارای توصیف کردن نیست...
همه در کنار هم راه می‌روند، زیارت می‌کنند، عزاداری می‌کنند و کسی دیگری را غریبه نمی‌داند، عشق حسین ع چه زیبا دلها را به هم پیوند داده است..
چه زیبا گفته‌اند که عشق حسین (ع) در دل‌های شیعیانش حرارتی ایجاد کرده که خاموش نمی شود، باید در پیاده روی اربعین باشی تا به چشم هر نادیدنی را ببینی...
فاطمه رحیمی از اصفهان به همراه پسر 7ساله و شوهرش آمده.
سال دومی است که زائر اربعین می‌شود.

روبروی حرم آقای نجف نشسته و کتاب به دست به پسرش املا می‌گوید!
می‌پرسم با بچه همراه شدن در پیاده روی سخت نیست؟ با خنده می‌گوید به خاطر وجود فرزندم آقا هرساله من و شوهرم را دعوت می‌کند.
می‌گوید: پسرم کلاس اول است و کتاب و دفترش را هم آورده‌ام و می‌خواهم در پیاده روی اربعین عشق حسین (ع) را به او بیاموزم...
بعد از در اختیار گذاشتن تجربیات سفر سال گذاشته‌اش تاکید می‌کند: تا جوان هستی خودت را با این سفرها گره بزن به اهل بیت (ع)، اجازه نده دلت دنیایی شود و به جای اسم شیعه مهر محب بودن در پرونده اعمالت ثبت شود!
حرفش مرا به فکر فرو می‌برد و با خیره شدن به حرم امیر، با خود می‌گویم آیا می‌شود زمانی که دو فرشته مرگ پرسیدند جوانیت را چگونه گذراندی بگویم در راه عشق به حسین(ع)؟!!
چه خوب گفته‌اند که زیارت کربلا جزئی از عمرت به حساب نمی‌آید...

وقتی از مرز رد می‌شوی گویی تمام دنیا و محدودیت‌هایش را در پس دیوارهای کشورت می‌گذاری و قدم در دنیایی ماورای هستی می‌گذاری...
این سفر به حدی عشق و زیبایی به آدمی تزریق می‌کند که جاری کردنش بر زبان غیرممکن است اما به طور یقین کسی که دعوتت کرده در همه لحظات سفر با دستی پنهان همراهیت می‌کند و این کمک معنوی را به خوبی لمس می‌کنی...
زهرا زارع از شهر بیضاء که جزء استان فارس است آمده.
با مادرشوهر و پدرشوهرش و همسر و فرزند سه ساله‌اش!
26 عمود را طی کرده‌ایم که در یکی از منازل بین راهی با او و خانواده اش آشنا می‌شوم.
22ساله است و با مقایسه پیاده روی اربعین با سفر حج عمره می‌گوید:
در سفرم به مکه و مدینه احساس غریبگی با مسلمانانی که برای زیارت آمده بودند داشتم اما در این پیاده روی با اینکه از همه اقوام و کشورهای مختلف آمده‌اند اما اینجا همه یکدل هستند و هیچ حس غریبی با کسی ندارم، عشق به حضرت ارباب دل‌ها را بهم پیوند داده است.

نگاهی به پسر کوچکش که حالا فهمیدم نامش علی است می‌کنم و می‌گویم، خانواده‌های عراقی در این سفر با همه بچه‌هایشان حتی نوزادان یک ماهه می‌آیند اما ما ایرانی‌ها به بهانه سختی مسیر و اذیت شدن فرزندانمان کمی در این موضوع ملاحظه‌گر هستیم، با شادی که در چهره‌اش نمایان می‌شود، پاسخم را اینگونه می‌دهد:
آرزویم این است که پسرم در آینده جزء سربازان امام زمان (عج) شود، یکبار زمانی که 9 ماهه بود آمدیم کربلا و امسال هم سه ساله است دوباره آوردمش، سرباز امام باید در راه عشق حسین (ع) بزرگ شود.
مادر علی تعریف می‌کند: با اینکه پسری ناآرام و پرسروصدا دارم اما نمی‌دانم در این سفر چه می‌بیند که هر دوباری که آوردمش 10 روزی که میهمان آقا بودیم یک شب هم مرا اذیت نکرد و من سختی در این سفر ندیدم و این موضوع هم به برکت نگاه پربرکت حضرت سیدالشهداست.
می‌پرسم سال بعد هم می‌آیی پیاده روی اربعین؟ با شوق جواب می‌‍‌‌‌دهد: اگر آقا دعوتم کند حتما! امسال هم تا یک هفته مانده بود به سفر مشخص نبود که دعوت شده‌ام.
دلیلش را می‌پرسم اینگونه توضیح می‌دهد: طلبیده شدن مهم است، سه ماه باردار بودم تازه فرزندم سقط شده و قصد سفر نداشتم اما آقا نامه دعوتش را کف دستم گذاشت و راهی شدم تا سرباز دیگری را خودش نصیبم کند.
نسرین زارع مادرشوهر زهراست.
زنی 55 ساله که با لهجه شیرین شیرازی برایم حرف می‌زند.
از تاثیرات معنوی این سفر می‌گوید و معتقد است: نیامدن به پیاده روی اربعین عین عقب ماندن از زندگی است.
وی می‌افزاید: عشق به امام حسین (ع) است که همه ما را راهی این مسیر کرده است، پذیرایی این مردم عرب را که می‌بینم از خودم و خدمتگزاریم برای حضرت احساس شرمندگی می‌کنم!

خانم زارع که سخن از پذیرایی عرب به میان می‌آورد، می‌مانم که از کجای این داستان بگویم که شرمنده این همه محبت خادمان حضرت ارباب نشوم!
اینجا از کودک دوساله تا پیرمرد 90 ساله برای عرض ارادت به حضرت ارباب پا به میدان گذاشته‌اند...
یکی دستمال کاغذی دستش گرفته و در میان مسیر ایستاده تا خدمتی هرچند کوچک به زائران آقایش کند.
دختری سه ساله که سیاه پوش حضرت عشق است سیب‌های پوست کنده‌ای را داخل بشقاب کوچکی گذاشته و به زوار تعارف می‌کند.
پیرمردی با اصرار آب معدنی به دستت می‌دهد و پسربچه‌ای ساندویچ آماده شده‌ای را تعارف می‌کند...
منازل بین راهی زیادی با نصب تابلوهایی زوار را دعوت به داخل شدن برای پذیرایی می‌کنند..
اینجا هرکس به اندازه وسع مادی خود خادم اربابش شده است حتی به اندازه‌ای که سرویس بهداشتی منزلش را آماده کرده...
اینجا عشق را با ذره ذره وجودت حس می‌کنی و از اینکه اینقدر تحویلت می‌گیرند شرمنده ارباب می‌شوی و نمی‌دانی چطور باید جبرانش کنی....
یاد این تکه از روضه خوانی‌های امسال دهه محرم هیئت خادمان در مسجد ولایت هیئت که می‌گفت، نکند آن موقع که بارش رحمت حضرت نصیب ما می‌شود و قول جبران می‌دهیم اما زمانی که حضرت انتظار انجام وظیفه از سوی ما را دارد دچار رخوت و سستی شویم!!
خدایا چه امتحان سختی است....


هوای دلپذیری است..
سیل جمعیت باهم همراه شده‌اند و عمودها در حال طی شدن هستند...
موکب‌های اطراف هرکدام با باندهایی بزرگ مداحی عربی گذاشته‌اند و عجب شوری به پیاده روی می‌دهند!
به موکب بعدی که می‌رسم حس خوبی سراغم نیامده...
نمی‌دانم چرا از اینکه این پیاده روی قرار است به نیمه راه و آرام آرام به انتهای خود برسد احساس دلگرفتگی به سراغم می‌آید..
شاید همین غم سنگین نمی‌گذارد بدانم باید به چه اندیشید...
شاید هم همانطور که می‌گویند اولین زیارت کربلا برایت حالت سردرگمی دارد اولین پیاده روی هم همین طور است و باید سالیان سال به شرط حیات تجربه‌اش کنی تا بدانی درصدی از سختی‌های اسرای کربلا را بفهمی!
چه زیبا یکی از همراهانم می‌گفت: این پیاده روی که سختی ندارد! در مسیر اینقدر به ما رسیدگی می‌کنند که درکی از اسارت بی بی نداریم باید ما به حالت اسرا پیاده روی کنیم!
موکب‌ها با نام‌هایی چون سیده زینب، سیده رقیه، ام البنین، مالک اشتر، ابوالفضل عباس و... نامگذاری شده‌اند.


عکس تعدادی از شهدای عراقی که در مبارزه با داعش به شهادت رسیده‌اند در کنار برخی از موکب‌ها نصب شده است.
عمودها یکی پس از دیگری در حال طی شدن است، همیشه فکر می‌کردم فاصله این عمودها ازهم زیاد است اما بسیار بهم نزدیکند گویی پشت سر هم قدعلم کرده‌اند که علمداری حضرت عباس را یادآوری کنند.
برای استراحت شبانه که در یکی از منازل خادمان حضرت ارباب سکنی می‌گزینیم فرصت خوبی است که گپی با همراهانم بزنم.
خانم 23 ساله‌ای که تازه از گرد راه رسیده با چهره‌ای بشاش که نشان از خستگی ندارد خودش سر حرف را باز می‌کند.
کارشناسی برق خوانده و یک سالی است که طلبه شده.
7 ماه است ازدواج کرده و شوهرش هم روحانی و مبلغ است، اولین بار است که دعوت شده و می‌گوید با اینکه به سفر مکه و مدینه رفته‌ام اما نمی‌دانم چرا هیچ وقت این لیاقت را در خودم نمی‌دیدم که روزی عازم عراق برای زیارت شش امام همام شوم.
خیلی خوش صحبت است و به او می‌گویم منبری خوبی خواهد شد! می‌خندد و ادامه می‌دهد: شوهرم چندین بار برای پیاده روی اربعین آمده بود و از حس شیرین و معنویتش برایم زیاده تعریف می‌کرد، سختی‌های پیاده روی را برایم بزرگ می‌کرد اما می گفت حس عاشقانه این سفر سختی‌هایش را برای آدمی کمرنگ می‌کند.

این طلبه جوان تهرانی که نامش زهرا خدادادی است با بیان اینکه در لحظه لحظه این سفر دست ائمه (ع) را می‌بینید، عنوان می‌کند: مدیریت پیاده روی اربعین دست حضرت ارباب است، برای همین می‌بینید که تجمع 20 میلیونی بدون دردسری برگزار می‌شود و زوار صدمه نمی‌بیند.
این طلبه جوان از تصور دور از دسترس سفر خود به کربلا می‌گوید و می‌افزاید: همیشه این سوال برایم مطرح بود که چطوری باید به کربلا بیایم؟ چون معتقدم یک سفر خاص است و شرایط ویژه خود را می‌طلبد، وقتی یک هفته پیش شوهرم ویزای عراق را به دستم داد هنوز سردرگم بودم.
وی اغلب فکر می‌کرده در مدینه که این همه به زوار اهل بیت ع ظلم می‌کنند پس به اهل بیت چقدر ظلم روا داشته‌اند و زیارت خاص را فقط مخصوص این شهر می‌دانسته اما پس از زیارت این روزهای خود از کربلا و کاظمین و نجف می‌گوید: امروز نظرم تغییر کرده و معتقدم سفر خاص ویژه کربلاست. با اینکه هزار سال گذشته و این فضاها تغییر کرده اما نمی‌دانستم باید برای غربت کدام مکانش گریه کنم!
از زهرا می‌پرسم سال بعد هم می‌آیی؟ با اطمینان خاصی می‌گوید با بچه‌ام خواهم آمد، بعد می‌خندد و می‌گوید البته اگر خدا روزی‌ام کند.
زهرا یک هفته است وارد عراق شده و ابتدا به کاظمین و سپس به کربلا و بعد به نجف برای زیارت رفته و دوباره در پیاده روی عازم کربلا شده.
از وی می‌خواهم در پایان برداشتش از این سفر را برایم بگوید، عنوان می‌کند:
در کربلای روبروی ضریح سیدالشهدا آرام بودم اما در بین الحرمین گویی سرگردان بودم نمی‌دانستم به خیمه‌گاه بروم یا تل زینبیه و یا جاهای دیگر....
عشق است و آتش و خون/ داغ است و درد دوری
در میانه راه هستم و محتاج دعا...
عازم که می‌شوی کوله باری از التماس دعاهای عاشقانی را با خود به همراه می‌آوری که این حس که نتوانی پیام رسان خوبی برای این همه محب آقا باشی اذیتت می‌کند...
در حالی که خودت بیشتر از همه به این دعا نیازمندی که اگر کمی از لیاقتت را در این مسیر نشان ندهی شاید هیچ زمانی دیگر شیرینی لذت همراه شدن با عشاق حسینی را در پیاده روی اربعین نچشی...
زیارت اربعین به فرموده امام حسن عسگری(ع) از نشانه های مومن است، خدایا توفیق درکش را به همه ما عنایت کن...
انتهای پیام/2002

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان