صبح قزوین - نداحبیبی
کیمیای داستان قراراست بزرگ شود، متحول شود و درمقابل سختیها کمر خم نکند و در نهایت برای نسل این روزهای کشور روایتگر بیرحمی نظام سخت وسرد آن روزها باشد.
پیشرفت ویژه "مسعود بهبهانی نیا" در نوع انتقال پیامها نسبت به کارهای پیشین قابل چشم پوشی نیست.
استفاده از المان و نمادها برای رساندن پیام آن روزها دراین سریال به خوبی دیده میشود و تفاوت نگاه فیلمنامهنویس با دیگر فیلمسازانی که سعی دارند ظلم وستم دوران شاهنشاهی را به تصویر بکشند، مشهود است.
نقطه شروع بحران از شهری حادثهساز به نام خرمشهراست؛ شهری که در سالهای جنگ با تمام توان ایستادگی کرد و حالا نماد مقاومت و محل پرورش قهرمان داستان است.
قرار است ریشه تمام ناملایمتها نسبت به کیمیای داستان از این شهر و از حکومت ظالم حاکم برآن آغازشود و علاقه شخصی فیلمنامهنویس به خرمشهر به کمک سناریو میآید.
با نگاهی عمیق نسبت به اتفاقات عجین شده در این سریال و دیگر سناریوهای نوشته شده درمحدوده انقلابی، میتوان فهمید که بهبهانی نیا با محدود کردن بازه دید بیننده و توجه به محیط خانوادگی کیمیا سعی دارد درد و رنج آن روزهای کشور را عمیقتر بررسی کند و بحرانهای موجود درخانواده کیمیا را به منزله بحران آن روزهای انقلاب نشان دهد و با استفاده از نماد زن به عنوان وطن درادبیات ایران، دل آشوبیهای کیمیا را به روزهای بحران زده ایران نسبت می دهد.
به دنبال تمام نماد گراییهای بهبهانی نیا، المانی دیگر در سریال خودنمایی میکند؛ نمادی معجزهگر که کیمیا را از بحران اعدام مادرش نجات میدهد.
پیمان (مهدی پاکدل) داستان، کوچک مردی است که نجات دهنده زندگی کیمیا میشود و نمادی از حرکت عظیم بزرگ مردی خواهد بود که به بحران ایران خاتمه میدهد.
کیمیا سرزمینی است که درنهایت در میان همه بحرانهای موجود پیروزخواهد شد و ابرمردی به نام امام خمینی(ره) نجات دهندهاش خواهد بود.
درابتدای داستان زندگی کیمیا با اشتباهات پدر خانواده پر از تنش میشود و در ادامه ظلم نظام شاهنشاهی بر اتفاقات ناگوار خانواده دامن میزند.
نقدهای وارد بر قلم بهبهانی نیا نسبت به آثارگذشته و کیمیای جدیدش منصفانه است.انتخاب نادرست لوکیشن برای به تصویر کشیدن روزهای انقلاب، اشتباه دید کارگردان را نشان میدهد.
عدم توجه به محیط پیرامون و همچنین سطح پیشرفت تکنولوژی دردهه 50 آسیب جدی به محتوای سریال زده؛ به عنوان مثال وجود ابزاری به نام تلفن در خانهها وحتی خیابانها مغایر با امکانات دهه 40 تا 60 است.
صد قسمتی بودن کیمیا یک اتفاق نادر تلویزیونی است که با توجه به آثار پیشین بهبهانی نیا، منجربه ریزش مخاطب میلیونی خواهد شد؛ اتفاقاتی که قراراست با کمرنگ شدن نقش مادر داستان ادامه پیداکند، دور ازحوصله مخاطب است.
مادرانه " آزیتا حاجیان " در کناردلبری دخترانه "مهراوه شریفی نیا" نجات دهنده ناپختگیهای دیگر بازیگران سریال است.
به همان میزان که بازی"آزیتاحاجیان" و دخترش"مهراوه شریفی نیا" بر دل مخاطب عام و خاص مینشیند و اشک برچشمان مخاطب جاری می کند؛ بازی سوپر استارسینمای ایران "نیکی کریمی" چنگی به دل نمی زند؛ این اتفاق شاید نشان از بیهویتی سینمای ایران و توجه بیشترمخاطبان سینما به جاذبههای ظاهری بازیگران زن است.سینمایی که نیکی کریمی را بخاطرجذابیتهای ظاهر، سوپراستار معرفی می کند، مهراوه شریفی نیا را یک هنرمند تلویزیونی میشناسد ودرخشش او در سریال کیمیا نادیده گرفته میشود.
حضور"نیکی کریمی" با توجه به سوابقش به عنوان نقش چندم دریک سریال شبانگاهی چه می توان باشد؟!
بی شک یک بیننده تلویزیونی تفاوت بازی فوق العاده "آزیتا حاجیان" و بازی دست پایین نیکی کریمی رابه خوبی درک میکند.
بی تردید سریال کیمیا به محلی برای آزمون بازیگران سینمایی و تلویزیونی تبدیل شده است ونمره 20 بازیگری به فداکاری و بغض مادرانه "آزیتا حاجیان" تعلق میگیرد و در نهایت نگاه بیننده عام وخاص نسبت به سوپراستاری که درجشنواره فجرسال پیش ادعای هنرنمایی میکرد و سیمرغ "باران کوثری" را حق خود میدانست، تغییر خواهد کرد.
از نکات مثبت دیگرسریال توجه به حضورزنان در اتفاقات انقلاب و مدیریت بحران آن روزهاست.
کیمیا ومادرش به خوبی اوضاع نابسامان خانواده را مدیریت میکنند و درجهت دهی افکارانقلابی مردان خانواده نقش ایفا میکنند.
زنانه بودن نام سریال یک انتخاب ویژه و به جا از سمت سازندگان است که ارزشمندی لطافت مادرانه را درکنار قدرت مدیریت زنانه نشان می دهد؛خوش سلیقگی فیلم نامه نویس در نگارش زنانه این سریال، درتمام سکانسها قابل مشاهده است.
دخترانگی وشیرینی کیمیای 17ساله درمقابل ناآرامی پدرش، فضای سریال را از ازدحام ناملایمتی مردانه و نظامی گری دور و به فضای گرم و دلنشین خانوادگی تبدیل میکند.
در فازجدید داستان، روزهای آرام بعد از انقلاب دیده میشود که با هجوم نابههنگام دشمن به شهرهای جنوبی ملتهب شده و وظیفه کیمیا سنگینترخواهد شد و دلواپسیهای دخترانهاش نسبت به گم شدن پدر بیشتر میشود.
در آخر میتوان ادعا کرد، توجه به دغدغههای دختران نوجوان آن روزها، سنگ محک خوبی برای مادران و پدران امروزی است؛ درجاییکه شاید دغدغه برخی نوجوانان امروزی ما، دغدغههای پوچگرایانه است، نگاه ویژه بهبهانی نیا به نوجوانان حاضر در انقلاب، قابل ستایش است.
انتهای پیام/7006
دیدگاه ها