صبح قزوین ،مرد در حالی که موهای سپیدش را مقابل آینه مرتب میکرد، سرش را به سمت همسرش برگرداند و گفت:" من میرم پارک"؛ همسرش با سرزنش نگاهی به او کرد، گفت: "من نمیفهمم تو چرا نمیتونی یه روز تو خونه بشینی و به جای هدر دادن وقتت تو پارک، بیشتر کنار خانوادت باشی"
مرد خود را بی تفاوت نشان داد و در را پشت سرش بست.
توی پارک مثل همه روزها، جمعی از مردان مسن و نیمه مسن یا در حال گپ و گفت بودند یا شطرنج بازی می کردند یا روزنامه می خواندند.
به محض ورودش، همه به او سلام کردند و بعضی ها که آشناترند، چاق سلامتی به راه انداختند.
مرد نشست و بدون توجه به اطرافش به فکر فرو رفت، به حرفهای زنش فکر میکرد، به اینکه بعد از 30 سال تلاش بی وقفه، در حالی که همیشه دوست داشت به بازنشستگی برسد اما حالا از بازنشستگی راضی نیست، انگار خلأ بزرگی در زندگیش وجود دارد.
این که هر روز صبح و عصر به پارک بیاید و قدم بزند و با هم سن و سالهایش درباره سیاست و اقتصاد و خانواده حرف بزند، راضیش نمیکند.
مدام به خودش میگفت: من 30 سال از عمر خود را در کار و تلاش سپری کردم و حالا نمیتوانم در سکون زندگی کنم؛ من پس از 30 سال کوهی از تجربه شدهام و باز هم می توانم به شور و حرارت سالهای گذشته، به مردم خدمت کنم، اما چطور باید این کار را بکنم؟
سلامت روانی، موضوع مهم دوران بازنشستگی
«بازنشستگي امري نسبي، دروني، رواني، اجتماعي و جسمي میباشد و يک شخص ممکن است در ۸۰ سالگي هم تحرک و نشاط کافي برای فعالیت را داشته باشد در حالي که فرد ديگري در سن ۴۰ تا ۵۰ سالگي ممکن است احساس سستي و پيري کند. »
سعید عالمی، روانشناس بالینی ضمن بیان نظر خود، درباره تبعات روحی پدیده بازنشستگی میگوید: « بیشتر افراد به ویژه مردان پس از بازنشستگي احساس ميکنند که ديگر مفيد نيستند و به درد جامعه نميخورند؛ آنها فکر میکنند بيهويت و بيهدف هستند و اين نکات احتمال بروز بيماريهاي رواني را افزايش ميدهد؛ حتي براي کساني که وقت آزاد پیش آمده را برای خود به عنوان يک فرصت تلقي ميکنند، ممکن است چنین مشکلاتی ایجاد شود.»
وی تاکید میکند:« بازنشستگي معمولا با ورود به دوران پيري آغاز ميشود و يك فرآيند طبيعي و عمومي است كه بايد درنهايت آرامش و سلامت جسمي و رواني سپري شود؛ بنابراين وضعيت سلامت روان بازنشستگان يكي از موضوعاتي است كه بايد توجه ويژه اي به آن شود.»
این روانشناس معتقد است که ترک خانه توسط فرزندان، بيمار شدن يکي از طرفين (زن يا شوهر) و يا مرگ يکي از آنها در سالمند احساس تنهايي را تشديد ميکند و چنین مواردی، مشکلات رواني زیادی را میتواند در پی داشته باشد.
عالمی میگوید:«مشکلات مالي سالمند به خصوص پس از بازنشستگي و همچنین ترس از سربار بودن در خانواده، نگرشهای منفي را در سالمند بیشتر ميکند و همه اين مسائل دست به دست هم داده تا فرد سالمند را_که تحمل کمتري نسبت به افراد جوان دارد_ با مشکلاتی مانند بروز بيماري رواني يا تشديد بيماریهای مزمن جسمی روبرو کند.»
وی بازنشستگی را دارای تبعات مثبت هم میداند:«بازنشستگي میتواند تبعات مثبتي نيز داشته باشد؛ این دوران فرصتي است براي مراقبت از نوهها و کودکان خردسال، همچنین در زمان طولانی فراغت از کار، فرد میتواند به انجام ورزش، تفريح، مطالعه بیشتر و رسیدگی به علایق خود بپردازد.»
بازنشستگان در حصار خانواده، اجتماع و حاکمیت
مثل هر صبح آمده که ورزش کند، بنظر میرسد که در دهه ششم زندگیش است، به سمتش میروم؛ " پدر جان! چرا صبح به این زودی توی این سرما ورزش میکنید، شما که مسنترید، باید بیشتر مراقب خودتون باشید"
لبخندی میزند و میگوید: "اگه ورزش نکنم، حس میکنم با سرعت بیشتری دارم به استقبال مرگ میرم، قبلا تو روزای سرد میرفتم باشگاه و ورزش میکردم اما هزینههاش زیاد بود، یه بازنشسته مگه چقدر حقوق میگیره که برای این چیزا هم خرج کنه! یکم سرما رو تحمل میکنم ولی در عوض هر صبح ورزش میکنم"
پیرمرد دیگری که دوان دوان از کنار ما رد میشد، بعد از شنیدن حرفهای ما، گفت:" شما که خبرنگاری، به مسئولین بگو یکم به مشکلات بازنشستهها توجه کنند؛ ما یه عمر زحمت کشیدیم که تو این سن یکم آسایش داشته باشیم؛ حقوق بازنشستگی کفاف یه مسافرت و تفریح ساده رو هم نمیده؛ یه زمانی مسئولین شعار میدادند که این امکانات با حداقل هزینه در اختیار بازنشستهها قرار میگیره اما ما هیچ کدومش رو ندیدیم."
«حاکمیت، اعم از دولت و دستگاه قانونگذار در فراهم سازی تسهیلات ارزان برای بازنشستگان، ضعف دارد.»
علیرضایی، کارشناس ارشد جامعه شناسی معتقد است باید امکانات رفاهی برای بازنشستگان، با هزینههایی به نسبت ارزانتر، فراهم شود.
وی میگوید:« امکانات ویژه تفریحی، امکانات ورزشی، مسکن ارزان قیمت، فرهنگسراهای ویژه و تسهیلاتی این چنینی باید در اختیار بازنشستگان قرار گیرد تا بتوانند با آسودگی خیال زندگی خود را در این دوران سپری کنند.»
این استاد دانشگاه معتقد است فرد بازنشسته در مرکز یک مثلث با رأسهای خانواده، جامعه و حاکمیت قرار دارد که هر کدام تاثیر به سزایی بر فرد بازنشسته میگذارند.
علیرضایی میگوید:« بازنشستگی پدیده نسبتا جدیدی است که پس از انقلاب صنعتی و با تخصصی شدن مشاغل، آرام آرام مورد توجه قرار گرفت.»
وی اظهار میکند:« با وجود اینکه پس از انقلاب صنعتی، مدل زندگی با مرکزیت و محوریت خانواده به سمت فرد گرایی تغییر یافت اما در ایران به دلیل بافت سنتی فرهنگ، همچنان خانواده موثرترین نهاد محسوب میشود و همچنان فرهنگی مانند احترام به افراد مسن در خانوادههای ایرانی وجود دارد.»
این جامعه شناس خانواده را مهمترین مولفه تاثیرگذار بر فرد بازنشسته میداند که باید از شخص بازنشسته مراقبتهای ویژه روحی و جسمی کند.
عالمی، روانشناس بالینی نیز در این باره معتقد است: « خانواده مهمترين و ارزشمندترين منبع حمايتي بازنشستگان محسوب ميشود؛ خانواده ها ضمن انتقال فرهنگ احترام نسبت به بازنشستگان به فرزندان خود، میتوانند کانون گرم خانه را براي تأمين سلامتي روحي و رواني افراد فراهم کنند؛ خانوادهها با احترام به بازنشستگان باید در ادامه روند فعاليتهاي شغلي آنها را حمايت کنند؛ همچنین تاييد بازنشستگان از طرف اعضای خانواده، موجب افزايش عزت نفس در شخص بازنشسته میشود.»
وی در ادامه میگوید: « تمامي حمايتها، صرفا در مراقبتهاي پزشکي خلاصه نميشود و بخش زیادی نیز حمايتهاي اجتماعي را در بر ميگيرد؛ حمايت اجتماعي داراي چند عنصر مي باشد؛ حمايت عاطفي که فرد را متقاعد ميسازد که ديگران او را دوست دارند، حمايت احترام مدار که فرد قانع ميشود داراي ارزش و حرمت است و حمايت ارتباطي يا شبکهاي که فرد احساس تعلق به گروهي خاص از اجتماع را دارد.»
این روانشناس یادآور میشود:« حمايتهاي اجتماعي از بازنشستگان به بهبودي بيماري جسماني آنها و کاهش فشارهاي رواني ناشي از دوره بازنشستگی منجر ميشود که البته حمايت اجتماعي افراد بايد بر اساس احترام به حفظ استقلال شخص و حرمت نهادن به نيازهاي روانشناختي، عاطفي و اجتماعي او صورت گيرد.»
علیرضایی، جامعه شناس درباره تاثیر اجتماع بر بازنشستگان میگوید: « بازنشستگان میتوانند با ایجاد و شرکت در تشکلهای مرتبط، خواستههای خود را پیگیری کنند که این موجب فعال شدن قشر بازنشسته در جامعه میشود؛ هدفمندی و دغدغهمندی بازنشستگان در عرصه اجتماعی موجب میشود که جامعه، بازنشستگان را جمعیتی فعال و تاثیرگذار بداند.»
وی بر اساس آخرین سرشماری رسمی کشور در سال 90، جمعیت بازنشسته استان قزوین را 12 هزار نفر میداند؛ به عبارتی بازنشستگان استان قزوین، 1 درصد از جمعیت 1 میلیون و 215 هزار نفری استان را تشکیل میدهند؛ در قشر 12 هزار نفری بازنشستگان استان، از نظر تحصیلات 30 درصد زیر دیپلم، 50 درصد دارای مدرک دیپلم و فوق دیپلم و 20 درصد دارای مدرک لیسانس و بالاتر هستند.
علیرضایی میگوید:« این جمعیت یک درصدی در استان به معنی کوهی از تجربه شامل شکستها و موفقیتهاست که باید به عنوان الگوهای موفق به همه معرفی شوند و از تجربیات آنها در عرصههای مختلف استفاده شود.»
این کارشناس جامع شناسی، تکریم افراد پس از بازنشستگی را امر مهمی میداند که باید در فرهنگ جامعه ایرانی جایگاه خود را بازیابی کند.
بازنشستگی، آرامش و نشاط در کنار هم
اینکه افراد بازنشسته، خود مهمترین و تاثیرگذارترین شخص در زندگی خود هستند، برکسی پوشیده نیست؛ بنابراین هر شخص که به مرحله بازنشستگی میرسد باید با تغییراتی در شیوه زندگی، خود را همچنان به سوی رشد و کمال بکشاند.
عالمی، روانشناس بالینی در این باره میگوید: « بازنشستگان بايد حتما برنامه منظم روزانهاي داشته باشند و در برنامه هاي خود، ساعتهايي براي ارتباط با ديگران مانند دوستان يا بستگان در نظر بگيرند؛ افراد بازنشسته با داشتن دوستهايي هم سن و سال خود، بهتر ميتوانند یکدیگر را درک کنند و روابط اجتماعي را تقويت کنند.»
وی برنامه منظم، ورزش روزانه و پياده روي يکي از کليدهاي اصلي شادابي میداند.
این روانشناس معتقد است افراد بازنشسته ميتوانند مشغول يادگيري مهارتهای جديد شوند، به دنبال فعاليتهايي بروند که هميشه آرزوي انجام آنها را داشته اند زیرا این فعالیتها میتواند روحيه فرد را تغيير دهد.
باز نشستگی دورانی برای کسالت و بیماری نیست، بلکه زمانی برای بهره وری بهتر از تجربیاتی است که طی سالیان متمادی کوشش و فعالیت به دست آمده است.
انتهای پیام/7006
دیدگاه ها