۰۹/رمضان/۱۴۴۵

-

۱۴۰۲/۱۲/۲۹ سه شنبه

صبح قزوین شهر در تسخیر مسافر کش‌های شخصی
کد خبر: ۱۱۴۶۲۵ نویسنده: سعیده خدادادبیگی تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۸/۶ ساعت: ۲۱:۴۵ ↗ لینک کوتاه

رانندگان خودروهای شخصی بر مرکب روزی تاکسیرانان سوارند

شهر در تسخیر مسافر کش‌های شخصی

لحن گفتارش هر لحظه افسرده‌تر و شکسته‌تر می‌شود و ابراز می‌کند: برای کار کردن در این خط هر ماه هزینه خط پرداخت می‌کنم و به هزار جا عوارض و مالیات می‌دهم اما متاسفانه می‌بینم رانندگان شخصی که عمدتا جوان بیکار و یا بازنشسته هستند در سوار کردن مسافر با ما شریک می‌شوند.

شهر در تسخیر مسافر کش‌های شخصی
به گزارش خبرنگار اجتماعی  صبح قزوین _سعیده خدادادبیگی
هوای گرم ظهر و آفتابی که پا را از گلیم خیابان فراتر نهاده و تا نیمه پیاده رو پیش آمده نوید زمستانی گرم و نیمه بهاری را می‌دهد. مردم خیابان سعدی قزوین همچون هر روز برای پر کردن کوله بار رزق و روزی خود روانه بازار مرکزی شهر می‌شوند و با عجله زاید الوصفی زمان را تنگ در آغوش گرفته از کوچه های منتهی به خیابان سعدی و بعد از آن خیابان امام خمینی (ره) به سمت بازار بزرگ شهر در حرکتند.
هوا به شدت دم کرده و هرم آفتاب سلول های مغز آدم را می پزد. من هم مثل تمام مردمی که در خیابان هستند با نگاه به چهار راه بازار سعی میکنم برای خود راه فراری از گرما و یا راهی برای کوتاه کردن مسیر پیدا کنم.از کنار پله های مسجد النبی، مسجد بزرگ شهر که صد متری تا ورودی بازار فاصله دارد عبور می کنم اما تراکم جمعیت حرکتم را کند کرده و به کلافه گی ام اضافه می کند.
از کنار مغازه مرغ و ماهی فروشان با احتیاط عبور می کنم تا مثل همیشه کفی کفش ها و دور دوزی چادرم به لجن آب های راه افتاده از مغازه ها آلوده نشود و این احتیاط هر لحظه رسیدن به هدف را برایم کند تر میکند.
بالاخره با عبور از میان جمعیت و سبقت گرفتن مجاز و غیر مجاز از آدمهای خیابان به چهار راه بازار می‌رسم جایی که از آنجا با تاکسی تا محل کارم 15 دقیقه طول می کشد.
خیابان سه مسیر برای عبور خودروها دارد. در خط اول تاکسی‌های خطی همچون دانه‌های تسبیح پشت هم قرار گرفته‌اند و هر از گاهی دانه دانه به جلو حرکت می کنند. فریاد رانندگان تاکسی تمام فضای چهارراه بازار را پر کرده . مسیرها متفاوت است و به تناسب آنها فریادها هم زیر و بم خاص خود را دارند.

صدای یکی بلند است...نواب...نواب.... خانم نوابی؟ دیگری جلوتر می‌آید و نشان می‌دهد هوای دوستش را بیشتر از دیگران دارد.. خانم مینودری برو ماشین جلویی.... مرد میانسالی زمانی که مطمئن می‌شود نواب و یا مینودر مقصدم نیست جلوتر می‌آید و طلبکارانه می‌پرسد کجا میخوای بری؟ کوثری؟ غیاث آبادی؟ بشین الان پر می‌شه.
همزمان که با من صحبت می‌کرد دست مرد جوانی را گرفته است و با لحن التماس گونه به او می‌گوید: کجا میخوای بری؟ خودم هر جا میخوی می برمت و در پاسخ او که عجله دارم ابراز می‌کند ماشینم فورا پر می‌شه ببین این خانم هم اینجاست اما پسر توجهی نمی‌کند و برای یک شخصی پراید سوار دست بلند می‌کند و در چشم برهم زدنی سوار می‌شود.
راننده تاکسی که با نگاه مغموم نظاره‌گر این صحنه بود طاقت خود را از دست می‌دهد و به سمت راننده پراید که او هم اتفاقا مرد پا به سن گذاشته‌ ایست می‌رود. در ماشین را باز می‌کند و با او دست به گریبان می‌شود.داد و بیداد می‌کند که مگه نمی‌بینی مسافر منه؟ مسافر منو می‌دزدی؟ و ضربه‌ای به صورت او می‌نوازد و داستان دعوای خیابانی از اینجا شروع می‌شود.
خیابان چندان عریض و طویل نیست و عرض آن به زحمت به 8 متر در 3 لاین می‌رسد که دو لاین آن توسط رانندگان شخصی و تاکسی اشغال شده و لاین سوم هم توسط اتوبوسهای مسیر کوثر و مینودر اشغال شده. ترافیک سرسام‌آور، بوقهای ممتد، سر و صدای خودروهای سواری و ... که آقا راه بیفت چرا راه مردمو بستی این ناهنجاری را هر لحظه تشدید می‌کند.
در این آشفته بازار امیدی به پیدا کردن ماشین برای رسیدن به مقصد ندارم. با خودم می‌گویم نباید وقت را تلف کرد و شاید گزارش من از این نابهنجاری گره از این مشکل اجتماعی باز کند.
با وساطت سایر رانندگان و چند تن از کسبه حاشیه خیابان و ختم یک صلوات اوضاع آرام می‌شود اما راننده تاکسی که خستگی و گرما و کشاکش دعوا طاقت و توانش را تحلیل برده بود کنار جدول نشسته و در فکر فرو می‌رود.

به سراغش می‌روم و از او علت دعوا و مرافعه‌ای را که به راه انداخته بود جویا می‌شوم. کمی سکوت می‌کند و به یکباره آستین لباسش را بالا می‌زند و دست تا آرنج آفتاب سوخته‌اش را نشانم می‌دهد و می‌گوید: از خروس خوان می‌آیم و در این خط منتظر مسافر می‌مانم تا بلکه بتوانم یک لقمه حلال برای خانواده‌ام ببرم اما بیشتر مسافران سوار ماشین‌های شخصی و گذری می‌شوند و حاضر نیستند چند دقیقه برای پر شدن ماشین صبر کنند.
لحن گفتارش هر لحظه افسرده‌تر و شکسته‌تر می‌شود و ابراز می‌کند: برای کار کردن در این خط هر ماه هزینه خط پرداخت می‌کنم و به هزار جا عوارض و مالیات می‌دهم اما متاسفانه می‌بینم رانندگان شخصی که عمدتا جوان بیکار و یا بازنشسته هستند در سوار کردن مسافر با ما شریک می‌شوند.
وی در پاسخ به سوالم که آیا به تاکسیرانی مشکلتان را اعلام کرده‌اید ناامیدانه اظهار می‌کند: بارها رفته‌ایم و مشکلمان را مطرح کرده‌ایم اما کسی پاسخگو نیست و ما مجبوریم برای امرار معاش هر روز با رانندگان شخصی درگیر شویم.
راننده دیگری که شاهد گفتگوی ماست و احساس می‌کند که باید در بحث ما وارد شود گلایه مندانه می‌گوید: تاکسیرانی بسیار به رانندگان تاکسی سخت می‌گیرد مثلا بخاطر کثیف بودن ماشین ما را جریمه کرده و دفترچه مان را می‌گیرد. آنوقت ما مجبوریم برای پس گرفتن دفترچه 120 هزار تومان به تاکسیرانی بپردازیم در حالی که این مبلغ سال گذشته 6 هزار تومان بود.
این راننده ادامه می‌دهد: ما حق نداریم هر جایی مسافر سوار کنیم و با کوچکترین تخلفی به تاکسیرانی احضار می‌شویم اما همین سازمان در قبال برخورد با رانندگان شخصی هیچ اقدامی انجام نمی‌دهد و به تعهداتش عمل نمی‌کند.


راننده دیگری که کنار خیابان پول خردهایش را می‌شمرد با اظهار تاسف خطاب به همکارانش بیان می‌کند: با این بیکاری که در کشور موج می‌زند جوانان مجبورند به مسافرکشی رو بیاورند. من خودم دو تا پسر تحصیل کرده دارم که از سر بیکاری با ماشین نیمه وقت در خیابانها کار می‌کنند اما بهتر است برای ضایع نشدن حق تاکسیرانان شخصی سوارها هم ساماندهی شوند.
تاکسیران جوانی که با عصبانیت سیکار گوشه لبش را به ریشه درخت کنار خیابان می‌سپارد با اعتراض می‌گوید: این حرفها را برای چه به این خانم می‌گویید؟ مسئولین یکی از دیگری بدترند. او با این نوع کلامش من را مصمم کرد تا با پیگیری جدی این موضوع پاسخی مناسب برای امسال این فرد داشته باشم و قطعا در گزارشی دیگر این مشکل را پیگیری خواهم کرد.
بالاخره بعد از صحبت با چند نفر از رانندگان تاکسی و شنیدن درد دل آنها سوار بر یکی از تاکسی‌های خطی می شوم و راه شهرک کوثر که محل کارم در آنجاست را در پیش می‌گیرم. مسیر نسبتا طولانی است و در راه با موارد متعددی از خطوط تاکسی و انسداد مسیر توسط رانندگان شخصی روبرو می‌شوم. گویا این مشکل در تمام شهر رسوخ پیدا کرده و نیاز دارد به عنوان یک معضل اجتماعی مورد توجه مسئولین ذیربط قرار بگیرد.
انتهای پیام/6001



دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان