۱۶/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۰۶ پنجشنبه

صبح قزوین جامعه در حال گذار از مدرنیته به پست‌مدرن چه نگاهی دارد؟
کد خبر: ۱۱۴۱۰۳ تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۷/۱۸ ساعت: ۲۱:۴۵ ↗ لینک کوتاه

ایجاد فضای جدید در ادبیات

جامعه در حال گذار از مدرنیته به پست‌مدرن چه نگاهی دارد؟

در حالی که ظهور «غزل پست‌مدرن» دل‌خوشی‌هایی برای ایجاد فضای جدید در ادبیات رقم زده بود، در ۲۰ سالگی تولدش با پرسش‌های مهمی مواجه است؛ از توانایی جامعه در حال گذار از مدرنیته در خلق هنر پست‌مدرن گرفته تا معنای تهی شده در ابیات.

جامعه در حال گذار از مدرنیته به پست‌مدرن چه نگاهی دارد؟
به گزارش سرویس فرهنگی  صبح قزوین ، غزل پست مدرن به باور برخی از کارشناسان شعر، توانست دریچه‌ای جدید به روی شعر معاصر بگشاید؛ دریچه‌ای بر دیدگان غزل سنتی و کلاسیک که حالا می‌تواند با استفاده از فرم‌ها و به کارگیری شیوه‌های روایت در هنر امروز جهان، سینما، کمی سنت‌ها را بشکند و با ورود به مفاهیم جدیدتر، دوره‌ای جدید بیافریند.

اما داستان شعر پست مدرن به اینجا ختم نشد و با بروز انشعاباتی از آن، تردید در جان غزل‌گویان و پژوهشگران نسبت به آینده این جریان رخ داد؛ این موضوع با معرفی جریان مذکور به عنوان پیشاهنگان غزل پست‌مدرن، رنگ بیشتری به خود گرفت.

این جریان بیش از آنکه غزل باشد، شعری است با واژگانی مستحل فرهنگ که داعیه پسامدرن‌گرایی دارد. هرچند هنرمند پست‌مدرن به دنبال دنیای جدیدی است، اما شاعران این حوزه دنیای جدید را در قالب گذشته یافتند و با طرح پاره‌ای از مؤلفه‌ها سعی در طرح قالبی نو داشتند؛ مؤلفه‌هایی که تقلید و گاه دام تکرار، شاعرانش را به نفس‌نفس زدن انداخت.

دهه هفتاد، سالروز تولد این نوع شعر بود. در بیانیه‌ای که در حقیقت مانیفیست این جریان بود، بر مؤلفه‌هایی به عنوان شاخصه‌های اصلی غزل‌ پست مدرن تأکید شد: شکستن روایت، استفاده از شگردهای جدید و تمرکز بر انتخاب کلمات مناسب، استفاده نکردن از واژگان مترادف، استفاده از هجاهای بلند، تصرف در زبان و ... که در نهایت باید به این بینجامد که «مخاطب خود قسمتی از متن شود»، اما آیا آنچه غزل پست مدرن فعلی معرفی می‌کند، واقعاً به عنوان قالب و طریقه‌ای جدید در ادبیات منظوم امروز فارسی‌است؟

در جریان بررسی غزل پست‌مدرن با چند سؤال اساسی مواجه‌ایم. نخستین پرسش این است که آیا «پست‌مدرن» برابر است با «شکستن تابوها»، «سیاه‌نمایی» و «شکستن هر آنچه هنجار نامیده می‌شود»؟

محمدرضا سنگری که اخیراً کتابی با عنوان «از نتایج سحر» با محوریت بررسی شعر انقلاب اسلامی در گستره تاریخی‌اش را منتشر کرده، معتقد است که گاه در جریان‌های شعری امروز ما، نوعی نگاه زیر سؤال بردن تابوها و هنجارهای جامعه ایرانی مطرح است؛ نگاهی که با قائل شدن به مانایی شعر از این گستره رواج بیشتری می‌یابد.

در این رویکرد شاعر معتقد است که به این واسطه می‌تواند شعر ماناتری بیافریند. اما آیا این مؤلفه رمز مانایی این سروده‌هاست؟ سنگری با اشاره به این موضوع می‌گوید: برخی سعی می‌کنند به سمت ادبیات اروتیک، بی‌پرده‌گویی و عریان بروند و حتی بعضی از ارزش‌ها را به تلویح مورد تمسخر و استهزا و نقد قرار دهند، فکر می‌کنند که یک جذابیت ویژه‌ای در شعر آنها ایجاد خواهد شد. بله، ممکن است که در اولش به شگفتی بپردازد و یک مقدار وجود آدم‌ها را تحریک کنند، اما این‌ها عمیق نخواهند بود و دوام نمی‌آورند. کسانی که این‌گونه رفتار می‌کنند، باید به شعرهای گذشته نگاه کنند.

وی ادامه می‌دهد: ما پیش از انقلاب هم شعرهایی از این قبیل داشتیم. این دسته از شاعران باید بروند ببینند که شعرهایی که امثال نصرت رحمانی با این رویکرد گفتند، تا چه اندازه ماندگار مانده است. حتی تا یک حدی اوایل شعرگویی‌های مهدی اخوان ثالث در ارغنون، یا نادر نادرپور و سیمین بهبهانی ببینند که این‌ها که برخی از مسائل پنهان را در معرض ذهن دیگران قرار می‌دهند، خیلی گسیخته‌تر و بی‌پرده‌تر از آنها، قبل از انقلاب بوده است، اما این‌ها نماند و گم خواهد شد.

شاید لحظه‌ای آدم‌ها را به خود مشغول بدارد و ممکن است که لذت‌های آنی برای عده‌ای فراهم کند، اما این دسته از اشعار در آینده تاریخی جامعه نخواهند ماند چون با فطرت آدم‌ها که زایا و پویاست، هماهنگ نیست؛ بنابراین کسانی که این‌گونه آثار را می‌آفرینند، مرگ خودشان و مرگ اثرشان را امضا کرده‌اند. معمولاٌ این دسته از آثار جوان‌مرگ می‌شوند و زودتر از خود شاعرش از بین می‌رود.

بارکر در «فرهنگ مطالعات فرهنگی»، «پست‌مدرن» را چنین تعریف کرده است: به سیر تحولات گسترده‌ای در نگرش انتقادی، فلسفه، معماری، هنر، ادبیات و فرهنگ می‌گویند که از بطن نوگرایی (مدرنیسم) و در واکنش به آن، و یا به عنوان جانشین آن پدید آمد. پست مدرنیته مفهومی تاریخی-جامعه‌شناختی است که به دوران تاریخیِ بعد از مدرنیته اطلاق می‌شود.

چنانکه از این تعریف برمی‌آید، در دوران پس از مدرنیته خلق و مطرح شده است. حال پرسش این است که آیا در جامعه‌ای مانند ایران که حالتی ما بین سنت و مدرنیته دارد و به باور برخی هنوز گذرگاه «مدرنیته» را طی نکرده، طرح هنری بر مبنای پست‌مدرن صحیح است و می‌تواند کامل و جامع باشد؟

اسماعیل امینی، شاعر و منتقد ادبی، معتقد است غزل پست مدرن آن گونه که سرایندگان و دوستدارانش می‌گویند، می‌خواهد نشانه‌های وضعیت پست مدرن را بیان کند ولی خودش شعر پست مدرن نیست. این نکته‌ای است که بسیاری از تحلیل‌گران و منتقدانِ غزل پست مدرن از آن غفلت کرده‌اند.و بر اساس این غفلت تحلیل‌هایی بی ارتباط با بنیان‌های نظری این شیوۀ شعری نوشته‌اند.

وی ادامه می‌دهد: از نظر من، غزل پست مدرن، مانند دیگر نوآوری‌های شاعران جوان، می‌توانست زمینه ساز تجربه‌هایی تازه و جدی باشد اما راهی که برای ایجاد جاذبه و جلب نظر مخاطبان گسترده برگزید، آن را از مسیر اصلی شعر و مخاطبان و دوستداران شعر دور کرد . این شیوه‌های ایجاد جاذبۀ سطحی و جنجالی فقط منحصر به شعر نیست. حاشیه سازی برای جلب نظر رسانه‌ها و فضای مجازی و لشکر پرشمارِ اوقات فراغت، در موسیقی، در سیاست، در سینما، در فوتبال و در هر جای دیگری که تعداد مخاطبان و آمار طرفداران، اهمیت داشته باشد رواج دارد.

شاید همین موضوع سبب شده است که راه از ابتدا به بی‌راهه کشانده شود. پست‌مدرن در خود مؤلفه‌هایی دارد که از پس خود اندیشه‌ و فلسفه جدیدی را طرح می‌کند، اما آنچه که از برخی جریان‌های شعری این حوزه به چشم می‌خورد، بیشتر شبیه شلوغ‌کاری‌ست تا عرضه کننده اندیشه‌ای جدید.

سنگری از این روند با عنوان «آمیختن پیچیدگی با سطحی شدن» یاد می‌کند. به گفته او، شاید این در وهله اول به نظر برسد که این دو مقوله، پیچیدگی و سطحی شدن، با هم تناقض دارد، اما به قول نیچه کسانی عمداً گل‌آلود می‌شوند تا عمیق جلوه کنند. عمداً این کار را کردند، افراد دیگر هم وقتی این آثار را می‌خواندند، اما از آن چیزی دریافت نمی‌کردند، از ترس اینکه متهم به نفهمی نشوند، سری تکان می‌دادند و همکاری می‌کردند، در حالی که هیچ چیز خاصی نداشت.

اما در این میان برخی از شاعران نیز این نوزاد متولد شده از «غزل پست‌مدرن» را محصول شتابزدگی شاعرانش می‌دانند و نه نداشتن اندیشه در پس ذهن. محمدعلی بهمنی چهره‌ای شناخته شده در حوزه شعر و ترانه است و نیازی به معرفی ندارد. او معتقد است که غزل پست‌مدرن دریچه‌ای جدید به روی شعر معاصر به ویژه پس از دوره نیما گشود. بهمنی در این‌باره می‌گوید: البته شوخی‌هایی هم روی قضیه پست‌مدرن شده است. خاطرم هست که عمران صلاحی عزیز می‌گفت که من اولین‌باری که کلمه پست‌مدرن را شنیدم، باورم این بود که اداره پست می‌خواهد که شکل مدرنی به خود بدهد.

جدا از این طنزها و کنایه‌ها، انصافاً حضورش هرچه بیشتر در شعر روزگار ما شود، شعر ما نزدیک‌تر به شعر جهان از منظر پیوند درونی‌اش می‌شود؛ چرا که شعر هر اقلیمی باید گویای اقلیم خود باشد. همین دریچه‌ها که باز می‌شود، متوجه می‌شویم که شعر اقلیم خودش هم می‌تواند گویای جهان خودش باشد و نه تنها اقلیم خودش. غزل پست‌مدرن نیز همانند دیگر جریان‌های هنری جهان امروز دچار شتابزدگی‌ شد؛ شتابزدگی‌ای که در نتیجه آن اصالت بر فرم گذاشته شد آن هم با کم‌توجهی به ذات شعر.

اگر حرف بهمنی را از این وجه که این رویه ناشی از شتاب‌زدگی است، در نظر بگیریم، باز هم بابی جدید در غزل پست‌مدرن گشوده خواهد شد: اصالت بر فرم و دور شدن از محتوا. موضوعی که منجر شده تا بسیاری از کارشناسان از آن با عنوان یکی از پاشنه آشیل‌های جریانی از این غزل بدانند.

صابر امامی، شاعر و مترجم، نیز به شتابزدگی اشاره می‌کند و اذعان دارد که همین روند منجر به تولد غزل‌های تهی شده از معنا شده است: برخی از دوستان آنچنان در روایت غرق شده و تحت تأثیر هنر معاصر، سینما، قرار گرفته‌اند که همیشه این روایت از «آ» به «ب» چنان با اصطلاحات سینمایی به ویژه سینمای حادثه و هیچکاک مخلوط شده بود که شما بعد از مدتی بعد از خواندن اولین بند می‌دانستید که زنی کشته خواهد شد، دری بسته خواهد شد و ... .

همه این‌ها محصول دو چیز است؛ افراط و دیگر اینکه جوانان، نویسندگان و حتی مخاطبان متأسفانه در سطح حرکت می‌کنند و شاید شتاب جهان الکترونیکی و دیجیتال چنان زیاد است که فرصت ژرفا و اندیشه به هر کسی نمی‌دهد؛ به ویژه برای جوان‌هایی که می‌خواهند با شتاب بیافرینند و همان لحظه‌ای را که خلق کرده‌اند، سریعاً در جهان مجازی قرار دهند. تا سرد نشده می‌خواهند بر پیشانی رسانه‌ها بچسبانند.

وی ادامه می‌دهد: هر خالقی دوست دارد مخلوق خود را به تماشا بگذارد، اما این شتاب‌زدگی فرصت عمیق بودن، اندیشیدن و تأمل را هم در شعر و هم در زندگی به این دسته از شاعران نمی‌دهد؛ به قول شاعر «از کوزه همان تراود که در اوست». همین رویه سبب می‌شود که ما رفته رفته با فرم‌های خالی از محتوا و معنا روبرو شویم.

با وجود ضعف‌هایی که بر جریان غالب غزل پست‌مدرن دیده می‌شود، پدرخوانده‌های این جریان خود را منتسب به غزل کلاسیک کرده و بیانیه‌ای بیان کرده‌اند که ریشه‌های این شعر، جریانی کشف شده از غزل‌های شمس و مولانا هستند و نه اختراع آنها. اصالت بر فرم بدون ارائه اندیشه، تا حدود زیادی این ادعا را زیر سؤال می‌برد. امامی در ادامه سخنان خود به این موضوع اشاره می‌کند و از آن با عنوان «شوخی» یاد می‌کند. به گفته این استاد دانشگاه، واقعیت این است که مولانا یک شاعر هنجارشکن است؛ او هنجارشکن فرمیک نیست بلکه او یک هنجارشکن معناست.

وی ادامه می‌دهد: این ویژگی انسان‌های جسور، اندیشمند است که در آن مسیر فکری خود اینگونه رفتار می‌کنند. آنچه که ما کمتر از آن سراغ داریم، داشتن جهان‌بینی، نگاه فلسفی به هستی و توجیه کاری که داریم انجام می‌دهیم، است. چون این را ندارند، کارشان به یک شوخی برمی‌گردد. اگر کسانی باشند که با یک نگاه عمیق فلسفی به هستی بخواهند جهان‌بینی جدیدی را ارائه دهند و در این راه می‌خواهند از برخی از تابوها بگذرند، مشکلی ندارد، اما نقص کار اینجاست که برخی از این شاعران فلسفه و جهان‌بینی ندارند.

موارد مطرح شده یک نکته از غزل پست‌مدرن بود، چرا که در این مبحث پرسش‌های دیگری نیز وجود دارد؛ مثلاً اینکه آیا می‌توان از این جریان در آینده به عنوان یک‌ سبک مطرح کرد و یا آیا این جریان با وجود تکرارهای مکرری که در خود می‌بیند، می‌تواند فضاهای جدیدتری را بگشاید و از دام این تکرارها رها شود؟ پرسش‌هایی که پاسخ دادن به هرکدام از آنها چند زمان می‌طلبد، اما می‌تواند آینده واضح‌‌تری از این جریان پیش روی مخاطب شعر امروز قرار دهد.


انتهای پیام/7008

منبع: تسنیم

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان