۰۹/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۳۰ پنجشنبه

صبح قزوین نظام سعودی باید مسئولیت فاجعه منا را بر عهده بگیرد
کد خبر: ۱۰۶۸۶۹ تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۷/۴ ساعت: ۲۱:۴۵ ↗ لینک کوتاه

سیدحسن نصرالله:

نظام سعودی باید مسئولیت فاجعه منا را بر عهده بگیرد

دبیرکل حزب الله لبنان گفت: باید کمیته تحقیقی تشکیل شود که نمایندگانی از کشورهای آسیب دیده بویژه ایران و مغرب در آن باشند. باید در سازمان همکاری اسلامی در خصوص موضوع برگزاری مراسم حج بحث و بررسی شود.

نظام سعودی باید مسئولیت فاجعه منا را بر عهده بگیرد
به گزارش سرویس سیاسی صبح قزوین ، سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان با حضور در برنامه «حدیث الساعه» شبکه المنار در خصوص موضوعات داخلی لبنان و منطقه ای سخن گفت.
نصرالله در ابتدا گفت: ما معمولا در ایام عید به دوستان و لبنانی ها و مسلمانان تبریک می گوییم اما متاسفانه تحولات سالهای اخیر و فاجعه روز گذشته در «منا» که بسیار دردناک و اندوهناک بود، شادی عید را به تلخی تبدیل کرده است اما به هر حال عید را به همه بویژه خانواده شهدا و مجروحان و مجاهدان و همه مدافعان لبنان، منطقه، مقدسات و ملتهای منطقه تبریک می گویم.
وی در خصوص فاجعه «منا» گفت: این فاجعه برای هر انسانی دردناک بود. البته برای مسلمانان سخت تر بود بویژه اینکه این افراد در سرزمینی مقدس حضور داشتند و یکی از واجبات دینی را انجام می دادند. در این فاجعه در حدود 700 نفر جان باختند و 900 نفر مجروح شدند و شماری هم مفقود هستند که مشخص نیست مجروحند و یا جان باخته اند.
دبیرکل حزب الله در خصوص اداره مراسم حج گفت: این فاجعه بسیار بزرگ بود و نمی توان آن را محدود عنوان کرد. اما نکته مهم آنکه پیگیری این مساله نباید از حوادث منطقه و تنشها و درگیری های سیاسی متاثر شود و حقوق حجاجی که جان باخته اند و یا مجروح شده اند ضایع شود. صرف نظر از درگیری های سیاسی در منطقه - که سعودی جزئی از آن است و جنگهایی را بصورت مستقیم در یمن و در اماکن دیگر مانند سوریه بصورت غیر مستقیم به راه انداخته است - نظام سعودی باید مسوولیت این فاجعه را بر عهده بگیرد و این یک موضوع کاملا منطقی است. این سعودی است که اداره حج را به عهده دارد و نمی تواند کس دیگری را در پذیرش مسوولیت با خود مشارکت دهد.
اینکه حجاج مسوول معرفی شوند و گفته شود که آنها عامل تراکم جمعیت بوده اند و یا به دستورات گوش نکرده اند ساده کردن مساله است. کسی که اداره مراسم را بر عهده دارد باید برای تراکم جمعیت حجاج هم فکری می کرد. در سال 1990 تراکم جمعیت در منا رخ داد که در اثر آن 1426 نفر از حجاج جان خود را از دست دادند که علت فوت بیشتر آنها خفگی بود. در سال 2004 تعداد 244 نفر از حجاج در روز اول رمی جمرات جان خود را در منا از دست دادند. در سال 2006 تراکم جمعیت حجاج بر روی پل جمرات در دومین روز ایام تشریق 340نفر جان خود را از دست دادند. این چگونه اداره مراسمی است؟ باید طی این سالها علت این حوادث مشخص می شد و از بروز دوباره آنها جلوگیری می شد.
فاجعه های پی در پی نشان می دهد که مشکلی جدی در اداره، برنامه ریزی و مقدمات اجرایی وجود دارد. در مورد فاجعه اخیر باید تحقیق صورت گیرد. باید کمیته تحقیقی تشکیل شود که نمایندگانی از کشورهایی که در این فاجعه آسیب دیدند بویژه کشورهایی که بیشترین آسیب دیدگان را دارند مثل ایران و مغرب در آن نمایندگانی داشته باشند تا اطمینان حاصل کنند که تحقیق بصورت علمی و دقیق انجام می شود و کسی قصد پوشاندن حقایق را ندارد. به اعتقاد من باید در سازمان همکاری اسلامی در خصوص موضوع برگزاری مراسم حج بحث و بررسی شود و در این خصوص تجدید نظر صورت گیرد. در این مورد دو طرح وجود دارد. اول اینکه اداره حج به نهادی اسلامی واگذار شود که بی شک سعودی با آن مخالفت خواهد کرد و یا اینکه این نهاد بر برگزاری مراسم نظارت داشته باشد. بدان معنا که برگزرای مراسم به دست سعودی باشد اما شورایی از سازمان همکاری اسلامی با حضور نمایندگان کشورهایی که دارای شمار بیشتر حجاج هستند مانند ایران، ترکیه، اندونزی و مصر بر آن نظارت کنند. اینکه نظام سعودی بخواهد با حضور یک یا چند کشور اسلامی در این کمیته تحقیق مخالفت کند هیچ دلیلی ندارد بخصوص با وجود فجایعی که باعث جان باختن انسانهای زیادی شده است.
سید حسن نصرالله در ادامه گفتگو با شبکه المنار در پاسخ به اتهاماتی که حزب الله را دولتی در دولت لبنان می دانند و این اتهامات پس از حضور حزب الله در خارج لبنان افزایش یافته گفت: این گونه ادعاها درباره حزب الله صحیح نیست. حزب الله حزبی لبنانی است که در تحولات منطقه دارای تاثیر است. ما حزبی لبنانی هستیم که در نتیجه اوضاع منطقه و با توجه به ائتلاف و دوستی هایمان و قدرتمان برای حضور در برخی عرصه ها دارای تاثیرات منطقه ای هستیم. حال اگر کسی می خواهد ما را از این بزرگتر نشان دهد به خودش مربوط است.
نصرالله درباره تحولات سوریه و سیاست کشورهای دیگر در این مورد گفت: تغییر دیدگاه برخی کشورها در مورد سوریه امری عادی است که دارای علل مختلفی است. علت اول، مقاومت سوریه است. در حدود پنج سال است که جنگی تمام عیار ضد وجود سوریه با هدف سرنگون کردن نظام و سیطره بر سوریه و دمشق در جریان است. مقاومتی که رهبران، مردم و ارتش سوریه و مقاومت متحدان سوریه و خالی نکردن پشت این کشور علیرغم همه فشارها عامل اصلی این تغییر دیدگاه هاست. علت دیگر، تاثیر ناکامی ها در سوریه است.
این شکستها از جمله شکست اوباما در راهبرد مبارزه با داعش که به استعفای ژنرال بازنشسته ای منتهی شد که به فرماندهی این ائتلاف گماشته شده بود از علتهای دیگر است. اینها دو هزار نفر را که معارضان میانه رو می خواندند برای مبارزه با داعش آموزش دادند و برای آنها 50 میلیون دلار هزینه کردند اما این تعداد به 75 نفر کاهش یافت و از 75 نفر به 5 نفر رسید. اگر بخواهیم مزاح کنیم مانند کودکی است که می گوید به من 100 لیره بدیهد بگوییم 50 لیره کافی است و بعد به او 25 لیره بدهیم. این نکته ناکامی و شکست آشکار راهبرد آمریکا است. حملات هوایی ائتلاف آمریکا هم بیهوده بوده است. من از ابتدا گفتم که حمله هوایی راهبردی شکست خورده است و نمی تواند فصل الخطاب جنگ باشد و یا معادلات را تغییر دهد. در واقع همه طرح های آنها شکست خورد. آنها از سراسر جهان جنگجویانی را به سوریه آوردند و از آنها حمایت مالی و لجستیکی کردند و اتاق عملیات به راه انداختند اما شکست خوردند. اینکه گروههای مسلح در برخی مناطق پیشروی داشته اند در هر جنگی رخ می دهد و عادی است.
اثر شکست طرح های غرب ضد سوریه بازگشت همان تروریستها و تکفیری ها از سوریه به کشورهای اروپایی است و این همان است که ما از روز اول در مورد آن هشدار دادیم. موضوع جدید در این خصوص مساله پناهجویان و آوارگان است. اروپایی ها که دم از حقوق بشر می زنند نمی توانند مرزهای خود را ببندند و ملتهای دیگر را رها کنند تا در دریا و اقیانوس بمیرند. آنها ادعا دارند که برای حقوق بشر و دموکراسی احترام قایلند. در واقع مساله پناهجویان اثری از اثرات جنگ است. راه حل صحیح مشکل پناهجویان توقف جنگ در سوریه و راه حل سیاسی است. یکی دیگر از علل مهم تغییر دیدگاه ها در قبال سوریه، توافق هسته ای ایران با 1+5 است. در زمان مذاکرات آمریکایی ها گمان می کردند که می توانند با ایران بر سر سوریه معامله کنند. بدان معنا که امتیازی به ایران بدهند و این کشور را از جنگ سوریه دور کنند. اما این انتظار به بار ننشست و به اعتراف آمریکایی ها این مذاکرات فقط هسته ای بود. علت دیگر که جدیدترین موضوع است، تشدید موضع روسیه و افزایش حمایتهای مسکو در عرصه سیاسی و نظامی از سوریه است. هر کس سخنان ولادیمیر پوتین را می شنید متوجه می شد که روسیه موضعی کاملا قاطع دارد و این چیزی است که غربی ها و ترکیه آن را دریافتند.
دبیرکل حزب الله در خصوص پیامهای پوتین در اعلام حمایت از سوریه گفت: باید به دو مقطع اشاره کنم. مقطع اول آن که روسیه از ابتدا در کنار سوریه ایستاد و حتی از صدور قطعنامه ضد سوری جلوگیری کرد. در عرصه های سیاسی، رسانه ای، انعقاد قرارداد سلاح و مهمات، مشورت و موارد این چنینی روسیه در کنار سوریه بود و این امری طبیعی است. مقطع دوم، حمایت نظامی در حد ارسال جنگنده و خلبانان آنها یا ارسال توپخانه با کادر روسی یعنی حضور نظامی و نه مستشاری، این موضوع در این مقطع رخ داده است. در مقطع اول روسیه برای منافع ملی و منطقه ای و اینکه سوریه تنها متحد باقی مانده برای روسیه بود از دمشق حمایت کرد. اگر سوریه از دست می رفت اوضاع روسیه بسیار وخیم می شد. طی سالهای قبل، غربی ها و برخی کشورهای عربی مثل سعودی و قطر و ترکیه انتظار داشتند روسیه از سوریه جدا شود. دیدارهایی که سال گذشته از مسکو صورت گرفت و سعی کردند روسیه را با قرارداد خرید سلاح و کمک اقتصادی و تضمین منافع روسیه در سوریه فریب دهند، به ثمر ننشست. در برخی مواقع گفته می شد پوتین در حمایت از بشار اسد جدی نیست اما در مقطع جدید تحولات مهمی رخ داد.
موضوع اوکراین در این رابطه مهم است. در این خصوص غربی ها با روسیه بد برخورد کردند و رفتار اهانت آمیزی داشتند. موضوع دیگر که به آن باز می گردم، توافق هسته ای ایران بود. اگر به یاد آورید، چند سال قبل آمریکا در شرق اروپا سامانه ضد موشکی مستقر کرد و روسیه معترض شد که این اقدام ضد امنیت ملی روسیه است. آمریکا گفت این سامانه برای مقابله با ایران است زیرا ایران سلاح هسته ای تولید می کند و ما نیازمند سپر دفاع موشکی هستیم. زمانی که توافق هسته ای ایران رخ داد، روسیه به آمریکا گفت که این موضوع پایان یافته پس باید سپر ضد موشکی جمع آوری شود که این گونه نشد و نگرانی های روسیه افزایش یافت. ناتو د اروپای شرقی حضور یافت و در مرز روسیه قرار گرفت.
مساله دیگر، داعش و تروریسم است. بسیاری از کسانی که در سوریه بویژه در شمال سوریه در حال جنگ هستند از چچن، داغستان و مناطق اطراف آنها آمده اند که ترکیه راه را برای آنها باز کرده و مراکز آموزشی برای آنها برپا کرده است. این افراد در آینده به کجا باز می گردند؟ به کشورهای همسایه روسیه و یا جمهوری های روسیه. آنها امنیت ملی روسیه را تهدید خواهند کرد.
شکست آمریکا و متحدان آن در مبارزه با داعش باعث شد تا روسیه وارد سوریه شود و حضور خود را بصورت مستقیم ادامه دهد. روسیه خواستار ائتلاف جدید در برابر تروریسم شد به گونه ای که ایران، عراق و سوریه در آن حضور داشته باشند. اما آمریکا قبول نکرد. اکنون ائتلافی ضد داعش متشکل از دولتهای سوریه، عراق،ایران و روسیه ایجاد شده است و مقامات بلندپایه آنها در تهران، بغداد، دمشق و مسکو با یکدیگر دیدارهای زیادی داشته اند. آمریکا و غرب و ترکیه و سعودی از این دیدارها مطلع بوده اند. مباحث جدی برای تشکیل ائتلافی محکم در برابر تروریسم میان این کشورها از چند ماه قبل صورت گرفته است. اینکه روسیه با قدرت وارد معرکه شده همان تحلیل سالهای قبل ماست که گفتیم سوریه مقاومت خواهد کرد و متحدان این کشور پشت ان را خالی نمی کنند. امروز در مورد موضع روسیه در قبال بشار اسد و حمایت سیاسی از او نمی توان شک کرد. حتی در جمهوری اسلامی ایران هم که آمریکا تلاش می کرد آن را به فکر جانشینی برای اسد بیندازد، موضع دفاع از بشار اسد جدی است.
سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه گفتگو با شبکه المنار در خصوص حضور نظامی روسیه در سوریه گفت: ما از هر نیرویی که وارد جبهه سوریه شود استقبال می کنیم زیرا حضور نیرو ضد گروههای تروریستی خطرات بزرگی را از سوریه و کل منطقه دور می کند. واقعیت های جنگ در سوریه، اهداف و توطئه ها و خطرات در این مورد را ما به خوبی متوجه می شویم و می دانیم که چه خطراتی سوریه، لبنان، عراق، فلسطین و حتی کشورهای منطقه خلیج فارس را تهدید می کند بنابراین از حضور روسیه یا هر عامل دیگری استقبال می کنیم و آن را دارای اثرات زیادی می دانیم.
برخی رسانه ها و اشخاص ادعا می کنند که حضور روسیه اثرات منفی دارد یا نگران کننده است که این مساله نادرست است. تحرک روسیه در این باره دستکم با هماهنگی ائتلاف دولتهای چهارگانه رخ داده است. این مساله هم گفته می شود حضور روسیه به ضرر ایران است نادرست است. ایران مگر در سوریه چه می خواهد که بگوییم حضور روسیه مزاحم آن یا رقیب آن است؟ ایران سوریه را جزئی از محور مقاومت می خواهد. ایران، مقاومت نظام سوریه و عدم تسلط تکفیری ها بر سوریه را همراه با اصلاحات سیاسی در این کشور و توسعه اجتماعی می خواهد. ایران نه در گذشته و نه اکنون، هیچگاه در امور داخلی سوریه دخالت نکرده و این بر خلاف ادعای رسانه های منطقه خلیج فارس است، آنها ادعا می کنند که ایران بر امور سوریه مسلط شده و تصمیم گیری می کند و دست به هر کاری که بخواهد می زند. این ادعا دروغ است. رهبری کشور و اداره جنگ سوریه کاملا و بطور صد در صد به دست سوری هاست. همه هم و غم ایران آنست که سوریه به دست تکفیری ها که همه را تهدید می کنند، نیفتد.
نصرالله ادامه داد: در مورد حجم حضور روسیه نمی توان آمار داد زیرا برخی موارد هنوز کامل نشده است اما مسایل واضح و اعلام شده ای وجود دارد از جمله اینکه روسیه تعدادی جنگنده پیشرفته، بالگرد نظامی، موشکها دقیق، توپخانه با دقت بالا و امکانات جدیدی همراه با کادر آنها به سوریه ارسال کرده است. آنچه تاکنون به سوریه ارسال شده بی شک در روند جنگ تاثیر گذار خواهد بود. در آینده هم ممکن است حضور نظامی روسیه بیشتر شود. مسکو اعلام کرد که اگر دمشق درخواست دهد نیروی نظامی پیاده هم اعزام می کند اما تاکنون چنین درخواستی مطرح نشده ولی ممکن است اتفاق بیفتد.
روسیه در واقع خواسته های خود را بر آمریکا تحمیل کرد. آمریکا عادت ندارد به ضعفاء امتیازی بدهد و یا راه را برای آنها باز کند. اگر از آمریکا درخواست کنی که به تو امتیاز بدهد یا نقشی برای تو قایل شود، این چنین نخواهد کرد. آمریکا کشوری است که فقط به دنبال سلطه و استکبار است. روسیه تحولات را به خوبی درک کرد و با استفاده از آنها خود را بر آمریکا تحمیل کرد. روسیه تغییر موضع اروپا و شکست آمریکا و کشورهای متحدش در مبارزه با داعش را دید و تصمیم گرفت. آمریکا در سیاستهایش عمل گراست. درست است که اعلام نگرانی و ابراز نارضایتی می کند اما زمانی که اقدامی را به نفع خود ببیند با آن کنار می آید. به همین علت است که موضع آمریکا ثابت نیست. این مساله که برخی رسانه ها گفته اند که روسیه و آمریکا در مورد همه چیز با هم به اتفاق نظر رسیده اند و به همین دلیل روسیه وارد سوریه شده، اشتباه است و فقط در حد خبر و تحلیل است.
نصرالله در ادامه درباره کمک آمریکا و متحدانش در مبارزه با داعش گفت: میان آمریکا و متحدانش تفاوت است. اگر متحدان آمریکا از جمله ترکیه وارد مبارزه با تروریسم شوند خوب است. البته ترکیه اصلا لازم نیست وارد مبارزه شود. این کشور همین که مرزهایش را حفظ کند و عبور افراد مسلح را که از سراسر جهان می آیند تسهیل نکند و مال و سلاح و کمک به آنها نرساند و خرید نفت از داعش و دیگر گروههای تروریستی را متوقف کند، بزرگترین خدمت را انجام داده است. کشورهای دیگر عربی هم که چنین اقداماتی انجام می دهند و رسانه هایشان از داعش حمایت می کنند، اگر این اقدامات را کنار بگذارند در مبارزه با تروریسم داعش کمک کرده اند. اما مساله آمریکا فرق می کند. ما در مبارزه با تروریسم به آمریکا اعتماد نداریم. ما معتقدیم که دولت آمریکا خود تروریست و رأس تروریسم است و دولتی تروریستی محسوب می شود و از لحاظ اخلاقی، انسانی و سیاسی اهلیت مبارزه با تروریسم را ندارد. نکته دیگر آنکه آمریکا در وضعیت کنونی در مبارزه با تروریسم داعش و النصره و دیگر گروهها جدی نیست بلکه از آنها در جهت اهداف خود بهره برداری می کند. این مساله در عراق بوضوح مشخص است.
دبیرکل حزب الله در پاسخ به سوال دیگر المنار در خصوص اوضاع میدانی در سوریه از جمله در الزبدانی گفت: ما از ابتدا ورود خود به سوریه را بر اساس اهداف مشترک بنا نهادیم. این اهداف مشترک سوریه و لبنان، از جنگ در «القصیر» آغاز شد تا به قلمون و بلندیهای عرسال رسید. ما می خواهیم سراسر مرز سوریه با لبنان در امنیت باشد و گروههای مسلح از این مرز دور شوند. این موضوع، لبنان و لبنانی ها و همه شهرها و روستاهای لبنان را حفظ می کند. پس از موفقیت در القصیر وارد قلمون شدیم، قلمون منبع ورود خودروهای بمب گذاری شده به لبنان بود، پس از آن به بلندی های عرسال وارد شدیم. هدف اصلی ما پاکسازی کامل این مناطق است اما به هدف عملیاتی خود یعنی تسلط بر مرز و بلندیهای مشرف بر منطقه دست پیدا کردیم و با محاصره گروههای مسلح در این منطقه خطر آنها را بسیار کاهش داده ایم. بعد از رسیدن به این اهداف به الزبدانی رفتیم زیرا الزبدانی محل تجمع همه تروریستهایی شده بود که از مناطق مختلف فرار کرده بودند. آنها تهدید بزرگی برای دمشق شده بودند و مسیر بین المللی المصنع دمشق را تهدید می کردند. مسیری که برای دمشق و بیروت مهم است. بنابر این جنگ الزبدانی را آغاز کردیم. جنگی که سوری - لبنانی بود. یعنی نه لبنانی محض بود و نه سوری محض. الزبدانی شباهت های زیادی به القصیر و قلمون داشت. بنابر این با ارتش سوریه به توافق رسیدیم که همراه با نیروهای دفاع مردمی اتاق عملیات مشترک ایجاد کنیم.
نصرالله در خصوص طولانی شدن جنگ در الزبدانی توضیح داد: جنگ در الزبدانی در روز یکم ماه ژوئیه 2015 آغاز شد. در کمتر از دو هفته اوضاع گروههای مسلح در این شهر به هم ریخت. ما جنگ را در مناطق گسترده ای آغاز کردیم و بر تپه ها و دشتهای اطراف مسلط شدیم و به تدریج وارد شهر شدیم. گروههای مسلح در سختی افتادند و یاری طلبیدند. گروه احرار الشام و جبهه النصره بیشترین نیرو را در الزبدانی داشتند. آنها در ادلب هم نیروهای زیادی داشتند. بیشتر این استان در دست گروههای مسلح است به جز دو روستای طرفدار نظام سوریه که هنوز مقاومت می کنند به نام الفوعه و کفریا. زمانی که گروههای مسلح در الزبدانی درخواست کمک کردند سرکردگانشان به این نتیجه رسیدند که بهترین منطقه ای که می توانند ارتش و مقاومت را در آن تحت فشار قرار دهند، الفوعه و کفریا است که در همین جا معادله الفوعه - کفریا - الزبدانی را بوجود آوردند. این اتفاق در روز 15 ژوئیه رخ داد.
بی شک معرکه الزبدانی می توانست مدتها قبل پایان یابد یعنی حداکثر تا 19 ماه ژوئیه. با بروز معادله سه گانه ما بر آن شدیم تا این تهدید را به فرصت تبدیل کنیم. بنابر این تصمیم گرفتیم تا معرکه الزبدانی را طولانی کنیم تا بدین وسیله به الفوعه و کفریا کمک کرده باشیم و آنها را از معادله خارج کنیم. الفوعه و کفریا از هفت یا هشت ماه قبل در محاصره کامل قرار گرفته اند و گروههای مسلح دایما به آنها حمله کرده و آنها را گلوله باران می کردند و از مردم اسیر می بردند. وظیفه نظام سوریه و متحدانش این بود که راهی برای الفوعه و کفریا بیابد. منطقی ترین راه این بود که ساکنان الفوعه و کفریا به خارج از این مناطق منتقل شوند زیرا حضور آنها در منطقه دو وجه بیشتر نداشت، یا باید حکومت گروههای مسلح را می پذیرفتند البته اگر گروههای مسلح آنها را زنده می گذاشتند و یا اینکه از این دو منطقه خارج شوند. ما فشار بر گروههای مسلح را برای ورود آنها به مذاکره افزایش دادیم اما فشاری که باعث آزادسازی الزبدانی نشود زیرا گفته بودیم که تا قبل از رسیدن به توافق بر سر الفوعه و کفریا الزبدانی را آزاد نکنیم که سرانجام مذاکرات آغاز شد. بنابر این الزبدانی موضوعی نبود که ما را اذیت کند و یا ما از عهده آن بر نیاییم بلکه این شهردر حال سقوط بود اما آن را طولانی کردیم. در القصیر، ضربات ما تا جایی شدید بود که گروههای مسلح دریافتند که باید با ارتش سوریه وارد مذاکره شوند و راهی برای خروج بیایند که این گونه شد. در قلمون هم این چنین بود. اما در الزبدانی ما راه را برای خروج گروههای مسلح باز نگذاشتیم تا اینکه در مورد الفوعه و کفریا به خواست خود برسیم.
سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان که با شبکه المنار بصورت زنده و مستقیم گفتگو می کرد درباره توافق الزبدانی گفت: آغاز گفتگو ها از آنجا آغاز شد که «دی میستورا» فرستاده سازمان ملل به سوریه که به تهران رفته بود، به مقامات ایرانی گفت معارضان سوری مسلح از من خواسته اند تا با شما گفتگو کنم و از شما (ایران) بخواهم تا در مورد الفوعه، کفریا و الزبدانی میانجی شوید. این موضوع در ابتدا طرحی ساده بود مبنی بر اینکه گلوله باران الفوعه و کفریا متوقف شود و در مقابل گلوله باران الزبدانی پایان پذیرد. ایران در این میان فقط میانجی و واسطه بود، نه تصمیمی اتخاذ می کرد و نه از سوی متحدش سوریه مذاکره می کرد. ایرانی ها با برادران سوری تماس گرفتند و موضوع را مطرح کردند. ما هم طرف مشورت بودیم و پس از تبادل نظر، رویکرد و طرح مذاکره را تغییر دادیم و گفتیم اگر بتوانیم موضوع الزبدانی را پایان دهیم و راهی برای رهایی الفوعه و کفریا بیابیم به صورتی که خونی ریخته نشود و خسارتی به بار نیاید بهتر است. ایرانی ها و سازمان ملل کار خود را آغاز کردند. شما می توانید ایران را در اینجا نماینده سازمان ملل به شمار آورید. نظام سوریه آماده بود تا با واسطه و بصورت غیرمستقیم با گروههای مسلح وارد مذاکره شود. طرف دیگر هم قبول کرد. در ترکیه، ایران و سازمان ملل به عنوان میانجی با نمایندگان گروههای مسلح مذاکره کردند. در طول این مذاکرات، همه نتایج و دستاوردها را ایران به عنوان میانجی به نظام سوریه منتقل می کرد و سازمان ملل به گروههای مسلح ارتباط می گرفت. در واقع ایران واسط میان نظام سوریه با نماینده سازمان ملل بود. بنابر آنچه در رسانه ها مبنی بر نظارت ترکیه و ایران بر مذاکرات گفته می شد اشتباه بود. ترکیه در این میان کاری نمی کرد بلکه نماینده سازمان ملل در ترکیه حضور داشت اما در برخی مواقع احساس می شد که ترکیه نقش منفی دارد. زیرا طرف مقابل مباحثی را قبول می کرد اما ناگهان همه یا بخشی را رد می کرد و می گفت بقیه گروههای معارض آن را قبول نکردند. در توافق اخیر، ایران با ترکیه هم ارتباط گرفت و از آنها خواست نقش مثبت داشته باشند که ترکیه اعلام آمادگی کرده بود.
نصرالله در خصوص محتوای مذاکرات و توافقات گفت: مذاکرات و توافق، شروط دو طرف را در بر داشت و مشکلات هر دو طرف را حل کرد. مثلا اگر جنگ در الزبدانی نبود گروههای مسلح حاضر نبودند موضوع الفوعه و کفریا را بصورت کنونی حل کنند بلکه آنها می خواستند افراد مسلح این دو منطقه خلع سلاح شوند و مردم تحت حکومت آنها در آیند، که البته این حالت انسانی آن بود اما واقعیت ها را مبنی بر کشتار زن و کودک و شیوخ مناطق در سوریه را دیده ایم. برخی از سرکردگان گروههای مسلح هم تهدید کرده بودند که اهالی الفوعه و کفریا را ذبح خواهند کرد و زنانشان را به اسارت خواهند برد. این بدان معنا نبود که نظام سوریه و متحدانش در فکر این دو منطقه نبودند بلکه از همین جا به مردم این دو منطقه اطمینان می دهم که حتی یک لحظه هم مقامات سوریه و متحدانشان در فکر شانه خالی کردن از حمایت الفوعه و کفریا نبودند. این اهتمام در مورد همه مناطق تحت محاصره از جمله نبل و الزهرا و حسکه و قامشلی وجود داشته است. در الزبدانی گروههای مسلح به این نتیجه رسیدند که شمار زیادی از نیروهایشان یا کشته خواهند شد و یا اسیر البته آنها برای مردم عادی ارزشی قایل نیستند و فقط به فکر افراد مسلح هستند. عملکرد نیروهای نظامی در الزبدانی راه را برای مذاکره باز کرد و در این میان مقامات سوریه هر کاری که می توانستند برای اینکه این مذاکرات انجام شود، صورت دادند. اگر در میان راه مذاکرات متوقف می شد به خاطر شرایط غیر منطقی طرف مقابل بود. مثلا در یک مرحله، گروههای مسلح اعلام کردند که در مرحله اول باید یک هزار زندانی زن و کودک آزاد شوند و این در حالی بود که هزار زندانی زن و کودک وجود نداشت. در آن زمان یکی از مقامات سوری گفت این چه درخواستی است یعنی ما به خیابان بریزیم و هزار زن و کودک را بازداشت کنیم؟ در واقع این شرطی بود که امکان برآورده کردن آن وجود نداشت.
توافق الزبدانی دارای دو مرحله است. مرحله اول خروج همه افراد مسلح و مجروحان از الزبدانی و در نتیجه ورود ارتش به یک کیلومتر مربع باقی مانده محقق می شود. این افراد به سوی ادلب خواهند رفت. غیر نظامیان در الزبدانی - که تعدادشان بسیار کم است زیرا در ابتدای جنگ به غیرنظامیان اعلام شد که شهر را ترک کنند که بسیاری این کار را کردند- اگر خواستند می توانند با افراد مسلح به ادلب بروند. در این خصوص نظام سوریه شرط حتمی خروج غیرنظامیان را مطرح نکرده است. بنابر این ادعاها در مورد تغییر بافت جمعیتی سوریه کاملا بی اساس است. برخی از خانواده های گروههای مسلح هم به لبنان رفته اند که ما متعهد شدیم با هماهنگی دولت لبنان آنها را بازگردانیم که البته این مساله با سیاست دولت لبنان تطابق دارد. در مقابل، در مرحله اول، ده هزار شهروند از الفوعه و کفریا خارج می شوند. این تعداد شامل همه زنان و مردان زیر 18 سال و بالای 50 سال و مجروحان می شود. این افراد به هر منطقه ای که خواستند می توانند بروند. پس از اجرای مرحله اول، آتش بسی شش ماهه برقرار می شود که شامل سرغایا و مضایا در منطقه الزبدانی و در ادلب الفوعه و کفریا و روستاهای اطراف آنها می شود که اسامی آنها در توافق آمده است. در این مدت کمکهای مختلف به مردمی که در الفوعه و کفریا باقی مانده اند، ارایه می شود. این کمک ها نه بوسیله بالگرد بلکه از راه های زمینی به این شهرها می رسد. این موضوع در مورد مضایا و سرغایا هم صدق می کند. ضمانت این توافق با سازمان ملل است. این توافق، مرحله ای و دارای گامهای متناظر است.
مرحله دوم این توافق هم در حال بحث و بررسی است. آنچه برای ما مهم بوده نجات الفوعه و کفریا، بازگشت الزبدانی به آغوش سوریه، امنیت مسیر بین المللی المصنع دمشق و تکمیل امنیت مرزهای لبنان با سوریه بوده است که به همه آنها رسیدیم.
در مرحله دوم در مورد افراد باقی مانده در الفوعه و کفریا گفتگو می کنیم و وضعیت مضایا و آزادی اسرای دو طرف را مورد بررسی قرار می دهیم. آتش بس شش ماهه در واقع فرصتی برای گفتگو در خصوص مرحله دوم است که کمی وقت گیر است.
سید حسن نصرالله ، دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه گفتگو با شبکه تلویزیونی المنار تصریح کرد : از چهار روز پیش آتش بس دو روزه در زبدانی برقرار شده است . یعنی فعلا در زبدانی و مناطق فوعا و کفریا شاهد درگیری نیستیم . این در حالی است که تلویزیون لبنان از کشته شدن 17 تن از رزمندگان حزب الله لبنان در زبدانی سخن گفت ، آن هم در زمانی که اساسا هیچ جنگ ودرگیری در زبدانی وجود ندارد . برخی اظهارات محافل رسانه ای ، مانند آن چیزی که تلویزیون لبنان گفته است ، صحت ندارد . البته با توجه به حجم درگیری در زبدانی ، در صورت عدم برقراری آتش بس ، کشته شدن این تعداد افراد موضوعی طبیعی است . در عملیات دفاعی یا هجومی در زبدانی بالاخره شماری از افراد جان خود را از دست می دهند . زبدانی بخشی از جنگ سوریه است و ویژگی این منطقه نزدیک بودن آن به مرزهای لبنان است . ما بر اساس احساس وظیفه و مسئولیت در درگیری های زبدانی حضور داریم . زبدانی در محاصره است و مجروحان ما در درگیری های این منطقه با کمک نیروهای امدادی به لبنان منتقل می شوند . عملیات ما در زبدانی بر چند محور استوار است و مهمترین آن در دوهفته اول پاکسازی زبدانی و مناطق هم مرز سوریه و لبنان از تروریست ها می باشد . در دو هفته دوم ما وارد عملیات میدانی در زبدانی ، فوعا و کفریا می شویم . کسانی که در این درگیری ها کشته شوند ، شهید محسوب می شوند . مقاومت اهالی غیرنظامی فوعا و کفریا موجب موفقیت آمیز بودن مذاکرات و شکست تروریست ها شده است . ثمربخش بودن حضور ما در فوعا و کفریا به دلیل مقاوم بودن شهروندان سوری ساکن در این مناطق است .
وی افزود: فضای جنگ ما با اسرائیل و جنگ با تروریست ها در زبدانی ، فوعا و کفریا کاملا متفاوت است . ما با اسرائیل با خوشحالی می جنگیم ، ولی نبرد ما با تروریست ها توام با ناراحتی و اندوه است . ما امیدواریم چنین جنگی در این منطقه از سوریه اساسا وجود نداشته و با تروریست ها درگیری نداشته باشیم . ما نمی خواهیم با جوانانی که فریب خورده و از سرتاسر دنیا به اینجا آمده اند ، بجنگیم . ما امیدواریم با بهره بردن از نیروی این جوانان، قدس ، مسجدالاقصی و اماکن مقدس اسلامی را آزاد کنیم . جنگ ما با تروریست ها در مناطق هم مرز با سوریه اجباری است و ما همانگونه که اشاره شد ، با کراهت وارد این درگیری ها شده ایم . ولی اسرائیل دشمن اصلی ما است و ما با صهیونیست ها با شادمانی می جنگیم . من تاکید می کنم که اگر زمان به عقب برگردد حزب الله دوباره وارد نبرد با تروریست ها در سوریه شده و هیچ تردیدی در این جنگ نخواهد داشت . ما گزینه ای جز جنگ با تروریست ها نداریم و می دانیم که مسیر صحیحی را برای نبرد با آنها انتخاب کرده ایم . ما در نقطه مناسبی در منطقه ، جهان اسلام و دنیای اعراب ایستاده ایم . در حال حاضر جنگ سوریه در مسیر صحیح خود قرار گرفته است . اسرائیل اولین کسی است که از درگیری و جنگ در منطقه استفاده می کند . اسرائیلی ها در ابتدا در خصوص بحران سوریه موضعگیری تردید آمیز و متناقضی داشتند . بعدها اسرائیل در این خصوص به وحدت نظر رسید و سیاست رسمی خود را در خصوص درگیری های سوریه دنبال کرد . ولی ما دو گزینه در نبرد با اسرائیل داریم . اول اینکه به ارتش ، نظام سوریه و بشار اسد کمک کنیم و به پیروزی برسیم . این یاری رساندن یک پیروزی برای محور مقاومت در منطقه است . یعنی حتی اگر ارتش سوریه در اثر این درگیری ها تضعیف شده و انهدام و خرابی به بار آید ، این برای ما یک پیروزی است ، چون این ضعف و خرابی ها قابل ترمیم است.
اگر سوریه در این جنگ پیروز شود ، محور مقاومت تقویت شده و استحکام خواهد یافت . این نوعی تهدید استراتژیک برای اسرائیل است . گزینه دوم پیروزی گروه های تروریستی بر نظام سوریه است . این پیروزی منفعتی برای اسرائیل نخواهد داشت . چون سوریه درگیر جنگ داخلی شده و چنین جنگی به سود اسرائیل نخواهد بود . به عنوان مثال جنگ داخلی در لیبی سودی به نفع هیچ قدرتی ندارد . الان مناطق تحت اشغال تروریست ها نیز برای اسرائیل و دیگران فایده ای ندارند ، چون بی نظمی به وجود آمده در این مناطق موجب آواره شدن افراد و خانواده ها و مهاجرت آنها به اروپا شده است . آوارگان و پناهجویان از مناطقی فرار می کنند که جنگ دائمی وجود داشته و امنیت در آنجا به چشم نمی خورد . البته گزینه دوم منتفی است . چون ما فاصله ای با پیروزی در سوریه نداریم . اسرائیل در صورت تحقق گزینه دوم و شکست نظام اسد با تجزیه سوریه مواجه شده و وارد تونلی تاریک می شود . حال ما با وارد شدن روسیه به معادلات نبرد سوریه ، به پیروزی بشار اسد و موفقیت دولت وحدت ملی فکر می کنیم . فقط در این میان نیاز به گذشت دوره انتقالی داریم . این نتیجه نیز به نفع اسرائیل نیست . چون بقای بشار اسد و نظام سوریه به منزله پیروزی محور مقاومت است و این پیروزی نوعی شکست راهبردی برای اسرائیل محسوب می شود . از سوی دیگر ورود روسیه به جنگ سوریه به ضرر اسرائیل است . هر نوع اقدام روسیه در تقویت نیروی هوایی سوریه به منزله تضعیف تل آویو است . سفر نتانیاهو به روسیه و دیدار وی با پوتین بی تردید برای بحث و گفتگو در این خصوص بوده است . هراس اسرائیل از رسیدن تسلیحات روسی به حزب الله و تقویت محور مقاومت است .
سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان در ادامه گفتگو با شبکه المنار به بحث در خصوص اوضاع قدس و مسجدالاقصی پرداخت. وی در این باره گفت: اسراییل از تفرقه و درگیری ها در جهان عرب و اسلام بهره برداری می کند تا شهرک سازی ها را تثبیت کند، سلطه خود را بگستراند، قدس و کرانه باختری را یهودی کند و اسیران را تحت فشار بگذارد. برای اسراییل چیزی به نام جهان عرب وجود ندارد. من قبلا هم گفته ام که کشورهای عرب، قدس و فلسطین را فروخته اند. اسراییل در مورد مسجدالاقصی سیاست امتحان و آزمایش را در پیش گرفته است. ما سالهاست که می گوییم مسجد الاقصی در خطر است اما اسراییل از شرایط خاص استفاده می کند تا واکنش ها را بسنجد و به سوی اهدافش پیش رود. مثلا در مورد شهرک سازی ها اسراییل گام به گام پیش می رود. خطری که مسجد الاقصی را در بلند مدت تهدید می کند، تخریب است.
یهودیان می خواهند هرگونه اثر اسلامی در این مکان را از بین ببرند و آنچه را که هیکل می خوانند در آن برپا کنند. اما این مساله در حال حاضر سخت و هزینه بردار است. بنابر این از گذشته، گام به گام حرمت مسجدالاقصی را شکسته اند تا اینکه اکنون به تقسیم زمانی و مکانی آن رسیده اند. مانند آنچه در حرم ابراهیمی به آن دست یافتند. در این شرایط، اقدامات و عملکرد فلسطینیان ساکن قدس و محافظان مسجد بسیار خوب بوده است. نماز عید قربان که فلسطینیان از سراسر کرانه باختری درآن حضور یافتند فقط یک نماز نبود بلکه مقاومت در برابر تعرض به مسجد الاقصی بود. اسراییل می داند که اگر مسجدالاقصی در خطر جدی قرار گیرد تحولاتی چشمگیر در قدس و فلسطین و اطراف فلسطین رخ خواهد داد که نتایج آن مشخص نیست و بی شک جهان اسلام را ضد اسراییل و ضد حامیان اسراییل برخواهد انگیخت.
نصرالله در خصوص واکنش حزب الله در برابر بدترین حالت یعنی تخریب قدس گفت: ما هم مانند دیگران در جهان اسلام در برابر این مکان مقدس مسوول هستیم. بنابر این در لحظات حساس و یا تهدید جدی جزئی از تحرکی خواهیم بود که از مسجد الاقصی دفاع خواهد کرد. اما در مورد اینکه چگونه وارد عمل خواهیم شد اکنون نمی توانم سخن بگویم
دبیرکل حزب الله لبنان در پاسخ به تهدیدات رژیم صهیونیستی مبنی بر اینکه جنگ با حزب الله نزدیک است، گفت: کسی نمی تواند بگوید که این جنگ حتمی است حتی اسراییل که از حتمی بودن آن سخن می گوید بخشی از جنگ روانی خود را به اجرا گذاشته است یا برای مصرف داخلی و آماده نگه داشتن ارتش و یا افزایش بودجه ارتش دم از آن می زند. اما اینکه بروز این جنگ ممکن است، بله! در هر زمان و در هر شرایط امکان آن وجود دارد. اسراییل با سرشت جنگ طلبانه و متجاوز خود بعید نیست دست به جنگ بزند. آمریکا و اسراییل این گونه اند که برای رسیدن به اهدافشان نیاز به دلیل ندارند بلکه دلیل تراشی می کنند. ما همیشه در تحلیلهای خود بدترین حالت را در نظر می گیریم. هیچگاه نمی گوییم با توجه به تحولات منطقه، وضعیت آمریکا و اسراییل و مسایلی از این دست، اتفاقی نخواهد افتاد و نیروهای حزب الله می توانند به استراحت بپردازند. ممکن است چنین تحلیلی صحیح باشد اما ما هیچگاه بر مبنای آن عمل نمی کنیم. مبنای ما در مقاومت این است که اسراییل در هر لحظه ممکن است جنگی برپا کند حتی اگر دلیلی نداشته باشد، بنابر این باید همیشه آماده باشیم تا از سرزمین، ملت و خانواده مان دفاع کنیم.
نصرالله ادامه داد: در این راستا ما همیشه در حال توسعه و نوسازی تجهیزات خود هستیم و در برابر اسراییل حد و مرزی برای توسعه و پیشرفت نمی شناسیم. ما با دشمنی روبرو هستیم که از سر تا کف پا مسلح است. بنابر این هر نوع سلاح، تجهیزات، تجربه،نیرو و آموزشی که لازم باشد را فراهم می کنیم و یا برای فراهم کردن آن تلاش می کنیم

مجری المنار در ادامه به موضوع یمن اشاره کرد و دیدگاه دبیرکل حزب الله را در مورد آینده جنگ یمن جویا شد که وی پاسخ داد: تحلیلها در مورد یمن به نتیجه جنگ در مأرب بستگی دارد. سعودی ها مستقیما وارد شده اند، امارات نیرو وارد کرده، قطر و بحرین هم نیرو دارند و حتی از اتباع کشورهای دیگر هم نیرو وارد یمن و مأرب کرده اند. جنگ مأرب آینده یمن را رقم می زند. مقاومت ارتش و کمیته های مردمی در این منطقه و ناکامی های متجاوزان در حملات خود که دچار خسارتهای زیادی هم شده اند، اگر ادامه پیدا کند راه را برای حل سیاسی باز می کند. اوضاع یمن بسیار پیچیده است. برخی گمان می کنند که سقوط عدن، فصل الخطاب جنگ بود اما این گونه نیست. شش ماه نیروهای یمنی در محاصره بودند اما مقاومت کردند و هنوز هم این مقاومت ادامه دارد. و حتی فراتر از آن، نیروهای کمیته های مردمی وارد خاک سعودی شده اند.
قبلا به پایگاههای سعودی حمله می کردند و باز می گشتند اما اکنون وارد این پایگاهها و شهر و روستاها شده اند و در آن مانده اند. برای من جالب است زمانی که از شبکه المسیره و دیگر شبکه ها می بینم که نظامیان سعودی تانکها و خودورهای خود را رها می کنند و فرار را بر قرار ترجیح می دهند. کدام ارتش در جهان این گونه است و ارتش سعودی چه اهداف و مبانی و ارزشهایی دارد؟ ارتش سعودی فقط در نیروی هوایی برتری دارد و در میدان هیچ گونه برتری ندارد. نیروهای یمنی پس از توافق با جنبش جنوب از استانهای جنوبی خارج شدند و اوضاع را به آنها سپردند. اکنون ارتش و کمیته های مردمی یمن در شرایط جغرافیایی، راهبردی، جمعیتی، شناخت زمین و انتخاب نوع جنگ دست برتر را دارند. جنگ هنوز ادامه دارد اما افق حل سیاسی روشن تر شده است و فقط منوط به نتایج جنگ مأرب است. حتی جامعه بین الملل که سکوت کرده و حامی متجاوز بوده است و تخریب مساجد و مدارس و منازل و بازارها و کشتار زنان و کودکان و سالخوردگان را نادیده گرفته، به این نتیجه رسیده است که حل بحران یمن سیاسی است. اکنون تنها چیزی که راه را بر حل سیاسی بسته، عربستان سعودی است. سعودی ها در پی شرایط بهتر برای ورود به مذاکرات هستند

دبیرکل حزب الله در خصوص حمایت حزب الله از یمن گفت: در یمن گروهی قیام کرد که از ابتدا اعلام کرد خواهان تمام قدرت سیاسی نیست و با همسایگان هیچ دشمنی ندارد. جنگ ضد این ملت، به علت خط سیاسی آنها بود. یمنی ها ضد اسراییل و آمریکا و ضد طرحهای این دو در منطقه و در حمایت از محور مقاومت موضع گیری کردند. بهانه جنگ این بود که ایران نفوذ خود را در یمن گسترانده که این یک دروغ بزرگ بود. واقعیت آن بود که این افراد به علت آنکه در جهت اهداف آمریکا و اسراییل در منطقه حرکت نمی کردند نباید وجود داشته باشند. نه اینکه نباید در عرصه سیاسی حضور داشته باشند بلکه نباید وجود خارجی داشته باشند. موضوع یمن با موضوع لیبی فرق می کرد. در لیبی بخشی از درگیری ها داخلی بود که هیچ ارتباطی با اسراییل نداشت اما جنگ یمن با اسراییل در ارتباط بود.
سید حسن نصرالله در خصوص بحرین هم گفت: از مظلومیت های قیام مردمی در بحرین این است که به طایفه گرایی متهم شده است. برخی انتظار داشتند که ملت بحرین پس از مدتی خسته شوند. می گفتند رهبران، سمبولهای قیام، علما، جوانان و زنان را زندانی می کنیم. کارمندان را اخراج کرده و آنها را سلب تابعیت می کنیم، بر آنها فشار اجتماعی و امنیتی و روانی می آوریم و بورسیه تحصیلی دانشجویان را قطع می کنیم تا اینکه خسته و تسلیم شوند. من این مطلب را قبلا گفته ام، امیر نایف سعودی در گفتگو با یکی از مسوولان ایرانی گفته بود که بحران بحرین راه حل دارد و آن بازگشت مردم به خانه هایشان است. حتی در سوریه هم نظام یا متحدان آن نمی گویند که راه حل، بازگشت مردم به خانه هایشان است بلکه راه حل را گفتگوی سوری - سوری و اصلاحات و تشکیل حکومت وحدت ملی با مشارکت معارضان غیر تکفیری می دانند. اما نظام بحرین و سعودی را حل بحران بحرین را سکوت مردم می دانند.
در این حالت زندانیان در زندان می مانند، کسانی که تابعیتشان سلب شده هم بی تابعیت خواهند ماند. این راه بسیار غیر منطقی است و به جایی نمی رسد. من با اطمینان می گویم که ملت بحرین به راهش ادامه می دهد زیرا از اراده بسیار قوی برخوردار است. علمای آنها و جوانانشان با عزم استوار به فعالیت ادامه می دهند و به فرمان رهبرانشان از درون زندان عمل می کنند. این نظام در تنگنای حقیقی گرفتار شده است. در بحرین که قدیمی ترین نخست وزیر جهان را دارد و حتی از پادشاه قدیمی تر است، دولت کابینه ویژه تشکیل داده تا برای خروج از بحران مالی فکری کند. این بحران ارتباطی به کاهش قیمت نفت ندارد زیرا اقتصاد بحرین بر پایه نفت نیست. بحرین کشوری بحران زده از لحاظ سیاسی، اجتماعی و امنیتی است که همین بحرانها بر اقتصاد تاثیر گذاشته است. در نهایت، نظام بحرین مجبور به پذیرش واقعیتها خواهد شد و راهی جز گفتگوی ملی و تفاهم با ملت خود برای رسیدن مردم به خواسته هایشان نخواهد یافت. اینکه نظام بحرین در انتظار خستگی ملت بحرین بنشیند اشتباه است و به واقعیت نخواهد پیوست. چند روز قبل، شیخ علی سلمان در یک محاکمه صوری حتی اجازه نداشت از خود دفاع کند. در هیچ کجای جهان چنین محاکمه هایی وجود ندارد. بقیه رهبران معارض هم اینگونه محاکمه شده اند. بر اساس قاعده ای که در شعر« اذا الشعب یوما اراد الحیاه ...» ( اگر ملتی خواهان زندگی آزاد باشد ... از اشعار معروف عربی که در قیامهای مردمی زمزمه می شد) آمده ملت بحرین راه خود را ادامه می دهد و به نتیجه مطلوب خواهد رسید. ملت بحرین خواستار زندگی شرافتمندانه است و در این راه هزینه داده است و مظلومیتهای زیادی کشیده اما در نهایت به نتیجه می رسد.
سید حسن نصرالله در ادامه گفتگو با شبکه تلویزیونی المنار تصریح کرد : مایوس شدن دشمنان از به نتیجه نرسیدن جنگ و راه حل های نظامی در سوریه موجب شده همه به ثمربخش بودن راهکارهای سیاسی امیدوار باشند. در درعا نبرد تروریست ها به جایی نرسید . هم اکنون ثبات در مناطق و استان های مختلف سوریه بیش از پیش آشکار و شفاف شده است . در حال حاضر اوضاع نظامی در داخل سوریه به نفع نظام و به ضرر تروریست ها است . این شرایط فرصت لازم برای کاربرد راهکارهای سیاسی در سوریه را فراهم می کند . البته توجه داشته باشید که عوامل خارجی موجب می شود راهکارهای سیاسی به نتیجه نرسند . من به خوبی درک می کنم که سوری ها برای اجرای راهکار سیاسی تمایل داشته و از آمادگی لازم برخوردار می باشند . این برخی دولت ها مانند قطر ، عربستان سعودی ، آمریکا ، فرانسه و ترکیه هستند که با سیاست های خود مانع اجرائی شدن راهکارهای سیاسی در سوریه می شوند. در یمن نیز همین گونه است و برخی از کشورهایی که ذکر شد با صرف دلارهای خود مانع موفقیت راهکارهای سیاسی به نفع ارتش و نیروهای مردمی یمن می شوند . برای به نتیجه رسیدن راهکارهای سیاسی در سوریه باید از قدرت ها منطقه ای مثل ایران و عربستان سعودی بهره برد . در میدان نبرد سوریه آمریکا و هم پیمانانش نقش آفرینی می کنند . ولی این روسیه ، ایران و کشورهای منطقه هستند که می توانند به موفقیت راهکار سیاسی کمک کنند . به عبارت دیگر در سوریه از حالت تک قطبی به حالت چند قطبی رسیده ایم .
وی افزود: می توان در خصوص به نتیجه رسیدن مذکرات در لبنان در محورهای مختلف امیدوار بود . ما حتی می توانیم به موفقیت در گفتگوهای مربوط به بحران ریاست جمهوری در لبنان امیدوار باشیم . در برخی از این محورها می توان به راحتی به نتیجه های معین رسید . این فرصتی است که فراروی نبیه بری و دیگر شخصیت ها و گروه های سیاسی لبنان برای حل و فصل چالش های موجود وجود دارد . ما آماده همکاری با نبیه بری برای جلوگیری از تضییع وقت هستیم . ایران از ابتدا تاکنون در هیچ کدام ازعرصه های لبنان دخالت نکرده است . ایران به هم پیمانان خود در لبنان اعتماد کامل دارد . در قضیه بحران ریاست جمهوری و دیگر پرونده های جاری لبنان ، ایران هیچ دخالتی ندارد . ولی در خصوص عربستان سعودی موضوع فرق می کنند و سعودی ها از ابتدا در بحران لبنان دخالت کرده و می کنند . پرونده ریاست جمهوری و دیگر پرونده های لبنان همگی با دخالت عربستان مواجه است . سعد حریری یکی از عوامل عربستان در لبنان است . دخالت عربستان در بحران ریاست جمهوری ، اهانت به لبنان و عزت ، کرامت و سیادت آن است . باید مساعدت شود که هر رئیس جمهوری که واجد شرایط باشد انتخاب شده و به قدرت برسد . مداخله در این پرونده به ضرر تمامیت ارضی و مصالح لبنان است.
نمایندگان مجلس باید امانتدار مردم لبنان بوده و به پایان بحران ریاست جمهوری کمک کنند . امروزه لبنان از بحران داخلی مهمی رنج می برد و در شرایط منطقه ای سختی قرار گرفته است . ما به رئیس جمهور جدید نیاز داریم . باید دید شرایط ذکر شده برای رئیس جمهور با کدام شخص بهتر تطبیق می شود و وی را انتخاب کرد. ما به رئیس جمهوری نیاز داریم که شخصیتی ملی ، خاضع ، متین ، اصیل و صبور داشته و از تهدیدات موجود در منطقه هراسی نداشته باشد . مصالح ملی باید برای رئیس جمهور در اولویت باشد . به نظر ما این خصوصیات تنها با عماد میشل عون تطبیق دارد . شاید افراد دیگری نیز از چنین شرایطی برای رئیس جمهور شدن برخوردار باشند ، ولی با قدرت ترین فرد برای سمت ریاست جمهوری ، میشل عون است . ما در خصوص سلاح مقاومت با افرادی مانند میشل عون به هماهنگی رسیده ایم و با وی بر سر این موضوع هیچ مشکلی نداریم . میشل عون به عنوان رئیس جریان ملی آزاد لبنان به خوبی استراتژی ملی کشور را می شناسد و نقش مقاومت در این استراتژی را درک می کند . ما معتقدیم این فرصت برای میشل عون همچنان وجود دارد . در حال حاضر بعضی ها به دروغ ادعا می کنند که پرونده انتخابات ریاست جمهوری لبنان منتظر نتیجه جنگ یمن است . یا می گویند انتخاب رئیس جمهور لبنان به نتیجه جنگ سوریه و توافق هسته ایران گره خورده است . آنها منتظر دیدار مقامات ایران و عربستان برای حل و فصل بحران ریاست جمهوری لبنان هستند .
نصرالله خاطرنشان کرد : شرایط منطقه ای روز به روز برای ما بهتر می شود . هم اکنون ما برای مصلحت و منفعت خود و نه برای مصلحت دیگران نقش آفرینی می کنیم.


انتهای پیام/7008

منبع: صدا و سیما

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان